عاطفه‌ورزی با سه مثال روز
10:40 2023/11/04

به گزارش خبرگزاری فارس، سیدمهدی سیدی، در یادداشتی نوشت: نادر ابراهیمی در کتاب لوازم نویسندگی بحث جالبی دارد درباره «احساس» و «عاطفه». او می‌گوید بین احساس و عاطفه تفاوت‌های جدی وجود دارد. احساس، واکنشی در لحظه و آنی است که زود تمام می‌شود و هیچ رد و اثری از آن در جان و وجود آدمی باقی نمی‌ماند. اما عاطفه نوعی از واکنش عمیق و پایدار است که از تجزیه‌وتحلیل و محاسبه برمی‌خیزد.

بارها برایمان پیش‌آمده به دست‌وپایمان خراشی وارد شده، سوزنی در آن فرو رفته، به گوشه مبلی برخورد کرده، خون آمده و یا حتی شکسته، درد کشیده‌ایم، شاید فریاد هم زده‌ایم اما بعد از چند روز تمام شده و حالا هیچ‌چیز از آن یادمان نیست. چه بسیار خوشحالی‌ها، تعجب‌ها یا حتی غم‌ها که چون ابری بی‌بار از صحرای وجودمان گذشته و آسمان همچنان آبی است.

اما عاطفه آن موقعی پدیدار می‌شود که این احساس عمیق شود، به عقل و شناخت گره بخورد و تا سال‌ها امتداد پیدا کند. سوزنی به دست‌تان فرو می‌رود؛ از سر غفلت و یا بی‌انضباطی. چیز خاصی نیست. اما همین سوزن ساده را دشمنی بر سر راهتان می‌کارد تا به شما آسیب برساند که از برنامه‌ای مهم باز بمانید. اینجا خشمی در نهاد وجودتان فرو می‌رود تا روزی جبران کنید. این همان عاطفه است.

فرق آدم‌های معمولی با آدم‌های الهی و فهمیده آن است که گروه اول سرشار از احساسات گذرا هستند و گروه دوم لبریز از عواطف پایدار و عقلانی. این مثال‌ها را مرور کنیم:

1- جوان سیزده‌ساله‌ای وقتی هجوم دشمن مسلح را به جبهه خودی می‌بیند، هیجان عاقلانه‌اش غلیان می‌کند و تصمیمی سخت و ناگهانی می‌گیرد. با نارنجک زیر تانک می‌رود و خودش را فدایی مردم و کشورش می‌کند. در لحظه جان ‌می‌بازد اما کاروان دشمن را زمین‌گیر می‌کند و می‌شود رهبر یک تاریخ؛ اسم این عاطفه، حماسه و غیرت است و نام این جوان «حسین فهمیده».

2- دانش‌آموزان از احساسات کودکانه به شناخت بالغانه می‌رسند. علیه حکومت جبار و وابسته به خشم می‌آیند. به اعتراض خود را حوالی دانشگاه تهران می‌رسانند و توسط مأموران رژیم طاغوت به خاک و خون کشیده می‌شوند. این عاطفه مبارک اسمش ظلم‌ستیزی و تنفر از طاغوت است و این روز همان روز «دانش‌آموز».

3- مردمی شبانه‌روز تحت ظلم فراگیر قرار می‌گیرند. جوانان‌شان به اسارت می‌روند. زنان‌شان بیوه می‌شوند و مردان‌شان یک‌به‌یک جان می‌بازند. سرزمین‌شان به تاراج می‌رود و خودشان تحت فشار برای کوچ اجباری قرار می‌گیرند. دهه‌ها زجر می‌کشند تا ناگهان احساس متراکم آنان که ترکیبی از عزت‌طلبی و مبارزه و شهادت است به لایه‌های عاطفه خروشان تبدیل شده و طوفانی به پا می‌خیزد. به یکباره تمام توان‌شان به میدان می‌آید و علیه دشمن قاتل صهیونیستی به خروش می‌آیند. اسمش می‌شود طوفان الاقصی و آن مردم، ساکنان غزه، که تاریخ معاصر را به حیرت وا‌می‌دارند. این عاطفه‌ورزی، قیام برای آزادی است.

آن‌چیز که انسان را از حیوان جدا می‌کند نه احساس که همان عاطفه است و عاطفه قیام و تکاپو می‌سازد. پس دشمن از عاطفه‌ورزی قوم ما سخت هراسان است برای همین می‌خواهد در همان لایه احساس بمانیم تا منجمد و بی‌تفاوت محیط پرتلاطم دشمن‌ساخته را فقط تماشا کنیم و به «سازش» بیندیشیم.

پایان پیام/