: ۱. والاترین مقام زن، مادری است. مادر، کارخانهٔ انسانسازی است. جسم انسان با عصاره و استخوان او، و جان انسان با ملکات او متکوّن شده و پرورش مییابد. دنیا و عقبای انسان شکل میگیرد در بطن مادر؛ که «السّعید سعید فی بطن اُمّه و الشّقی شقی فی بطن اُمّه». بطن و رحم مادر نازنین محل صورتگری پرودگار است. زن تراز ایران اسلامی با این حقیقت ناب آشناست و آن را مایهٔ شرافت خود در جهان میداند؛ و میداند هیچ شأنی از شئون او همتای شأن مادری نیست. او چراغ خانه و محور خانواده و خزانهٔ محبت است؛ پس میداند که به او سکونت و آرامش مییابد مرد؛ به قلب او، به محبت او و به فهم او تکیه میزند و در مردانگیاش تواناتر میشود. پس حرمت مردش را ارج مینهد و مایهٔ قوام و حرمت خود میداند. او هیچ وظیفهای را به اندازهٔ خدمت به همسر و فرزندان مایهٔ کمال نمیپندارد. زن تراز ایران اسلامی آگاهانه و مشفقانه بار داخل خانه را بهدوش میکشد و مدیریت خانه و خانواده را به مرد وامینهد. شأن خود را اجل از آلودگی در رقابتهای بیشخواهانهٔ خارج از خانه میداند. در پرورش جسم و جان فرزند دچار استیصال و درماندگی نمیشود و آن را به غیر نمیسپارد.
۲. گسترهٔ اثر زن تراز ایران اسلامی به خانه و خانواده خلاصه نمیشود. اگرچه زمان خروج از خانه را به اقل میرساند اما میداند غریبه بودنش با اجتماع، مادریاش را تضعیف خواهد کرد. او نه اسیر گوشهنشینی و کاهلی است و نه حضور خود در اجتماع را مفسدهانگیز میپندارد. او عفاف فاطمی را سپر خویش میسازد و بار وظایف اجتماعیاش را به دوش دیگری نمینهد. در برابر ناهنجاریهای جامعهاش بیتفاوت نیست، به غصهخوردن و تضرّع صِرف بسنده نمیکند، بلکه در جستجوی راهکار و اثر است و به تأسی از زینب(سلامالله) در بیدار شدن غفلتزدگان نقش مؤثر ایفا میکند. او از این اثر اجتماعی در پی تعالی خود و جامعه است؛ حضورش در اجتماع یا علم میآفریند یا آرامش و امنیت؛ اما خود را مصروف و مستهلک حضور خارج از خانه نمیکند. شغل او مشغولیتی است کمالآفرین. هر روزش بالاتر است و میداند که جز این، خسارت است برای او و اهل خانه؛ که خرد و کلانش به او تکیه دارند. زن تراز، از سیاست، بیگانه نیست. سیرهٔ اهل بیت(علیهمالسلام) را نهفقط از زاویة خودسازی، بلکه جامع میخواند و میداند؛ پس دینو دینداریاش با سیاست و جامعهپردازی غریبه نیست. او دغدغهٔ کسب بصیرت دارد، برای خود و خانواده و جامعهاش؛ پس مانع اشتباهات و زمینهساز انتخابهای درست میشود.
۳. جهان درون زن انقلابی سرشار از صیرورت است. او مشتاقانه بهدنبال فهم حقیقت هستی و کشف رازهای جهان است. در رابطهاش با پروردگار نیز به زینب(سلامالله) اقتدا دارد که پس از واقعه سترگ کربلا و آتشِ داغ و مظلومیت عزیزان، حتی یک شب در بیابانهای اسارت، تهجد و التجای به ملکوت عالم را ترک نمیکند و با وجود کمری خم شده از غم، قیام و قعود طولانی دارد. زن معیار ایران اسلامی نیز به رشتهٔ اتصال به حق، متمسک شده است؛ پس مرارتهای زندگی، او را در خود نمیشکند و جسم خستهاش را با کمالِ عبادت و دانشاندوزی آرام میکند. او اهل حکمت است و از روزمرگی و همچونهمگانزیستن میهراسد. او «میخواند و بالا میرود» و از پس خودسازی، برای دردهای خود، خانه و جامعه نسخههای ناب مییابد. خودبسنده و سطحیپسند نیست، در عمق، غواصی میکند. برای طراوت جانش بیش از زیبایی جسمش عمر صرف میکند و خود را به ملعبهای برای التذاذ همگانی تقلیل نمیدهد. او به عدالت باورمند است و مسحور روایتسازیهای کجِ «برابری جنسها» نمیشود و در قوارهٔ زن غربی ظاهرشدن را مایهٔ شرمساری میبیند. پایان سخن آنکه، الگوی زن تراز ایران اسلامی، دُرّ یگانهٔ خلقت و حجت کامل بر حجج الهی، زهرای اطهر است. هم او که با وجود حیات کوتاهش تصویری روشن برای تمام زوایای زندگی زن مسلمان، از خودسازی و عبادت و مادری و شفقت و تعلیم خلق و ولایتمداری و...، پیش دیدگان زنان عالم در همه دورانها قرار داده است.
پایان پیام/غ