تکثر سیاسی یا تکامل سیاسی، مسأله کدام است؟
09:00 2024/02/05

در میان این گروه، پنج میلیون نفر در حکم هستۀ مرکزی هستند و درجۀ بالاتری از خودآگاهی را دارند و ازاین‌رو می‌توانند خط‌دهنده و مولّد یک جنبش مدنی و اجتماعیِ کلان باشند که مشتمل هستند بر فعّالان اصول‌گرایی، اصلاح‌طلبی، محیط‌زیستی، عدالت‌خواهی، ایران‌دوستی، آزادی‌جویی فرهنگی و... . این جماعت، اوّلاً در پی تحوّل هستند اما براندازی را طلب نمی‌کنند؛ ثانیاً، سیاستی فکر می‌کنند اما در لایۀ غیردولتی و اجتماعی کنش دارند؛ ثالثاً، سیاسی هستند اما از جریان‌های سیاسی که منازعه‌های منفعت‌محور دارند فاصله گرفته و به دنبال توسعه هستند؛ رابعاً در این گروه، انقلابی‌ها به دلیل این‌که در چهارچوب کلام سیاسی می‌اندیشند و در نتیجه، ظرفیّت سازگاری اجتماعی ندارند، حضور ندارند. دربارۀ این موضع، نکته‌ها و نقدهایی در میان است.

1. نخست این‌که «آرمان‌ها»ی یاد شده، «نسخه‌ها» و «روایت‌ها»ی گوناگونی دارند و در حکم مشترک لفظی هستند؛ چنان‌که در دهه‌های گذشته، جریان‌های سیاسی رایج نیز بر سر همین فقره‌ها کشمکش داشته‌‍‌اند و در پی نفی و انکار آنها نبوده‌اند. سخن بر سر این نیست که آرمان‌های یاد شده، مطلوب هستند یا نه، بلکه نزاع و اختلاف از جایی آغاز می‌شود که «چگونه»  و بر اساس چه «سازوکارها»یی می‌توان به هدف‌ها دست یافت و به آنها جامۀ عمل پوشانید. این آرمان‌ها، یافته  و ثمرۀ سال‌های اخیر نیستند، بلکه برآمده از انقلاب اسلامی هستند و بیش از چهار دهه است که معطوف به آنها، گفتگوها و مباحثه‌های فراوانی صورت‌بندی شده‌اند و اغلب نیز حاصلی جز فهم اختلاف‌ها و تمایزها نداشته است.

بنابراین، نقطۀ آغاز تکوین مسأله، «راه‌حل‌ها» و «منطق‌ها» است نه آرمان‌های کلّی و تفسیرپذیر. جالب این‌که در طول دهه‌های گذشته تاکنون نیز، همۀ جریان‌های سیاسی و فکری، بخت خویش را آزموده‌اند و نسخه‌ها و راه‌حل‌های خود را در درون قدرت رسمی، به محک تجربه نهاده‌اند. ما از هر جهت، با یک تجربۀ تاریخیِ عینی و متنوّع روبرو هستیم و نباید به سطر نخست بازگردیم.

2. بنابراین، اینک زمانۀ تفوّق منطقی است که هم پشتوانۀ نظریِ متقن دارد و هم در عمل، کفایت و کارآمدی خویش را به اثبات رسانده است. اگر هم قرار است ائتلاف و اتّحادی صورت‌بندی شود، نباید حاصل جمع و میانگین نیروهای اجتماعی و سیاسیِ گوناگون باشد؛ چون همان‌طور که اشاره شد، مخرج مشترکی وجود ندارد و این قبیل «هم‌گرایی‌هایی عمل‌گرایانه» به دلیل این‌که واقعیّت معرفتی ندارند، در عمل به چندپارگی حاکمیّت و نوسان‌ها و تلاطم‌های بازدارنده می‌انجامند.

به‌بیان‌دیگر، مسألۀ اساسی، «تکامل سیاسی» است و نه «تکثّر سیاسی». اگر تصوّر کنیم که مسأله، تکثّر سیاسی است، در پی آن خواهیم بود که با منطق سهمیه‌بندی و تقسیم قدرت، همگان را راضی کنیم و در زیر چتر «آرمان‌های مبهم»، گرد هم آوریم، اما اگر مسأله، تکامل سیاسی باشد، درس‌آموخته‌های تاریخی را به کار خواهیم بست و بهترین «نسخه‌ها» و «روایت‌ها» را بر خواهیم گزید و بر شتاب حرکت تکاملیِ انقلاب خواهیم افزود. آزمون و خطا و تکرار تکانه‌های دوری و چرخش‌های ملامت‌بار، کافی‌ست؛ اینک باید در فکر «جهش تاریخی» بود و پیرموان برترین سازوکارها، اجماع نخبگانی و توافق اجتماعی پدید آورد.

3. دو اندیشۀ «دولت جوانِ حزب‌اللهی» و «حلقه‌های میانی» که نیروهای پیشرانِ گام دوّم انقلاب هستند، به همین سبب مطرح شده‌اند و برخلاف اندیشۀ پیش‌گفته، ریشه در تکامل‌خواهی سیاسی و طلب و تمنّای جهش تاریخی دارند، نه هم‌گرایی‌هایی خیالی و ذهنی که چند صباحی بیش، دوام ندارند و فرصت‌های گذران را می‌سوزانند.

هر چند نگارندۀ آن یادداشت، «نیروهای انقلابی» را از دامنۀ ائتلاف اجتماعیِ خویش – که ناکجاآبادی موهوم و نشدنی است - خارج ساخته، اما واقعیّت این است که نسخۀ عملیِ نیروهای انقلابی و روایت آنها از آرمان‌ها، صواب و نافع است و بدین جهت است که مخرج مشترکِ تجربه‌های تاریخی به اندیشۀ صورت‌بندیِ دولت جوانِ حزب‌اللهی در لایۀ سیاسی و تشکیل حلقه‌های میانی در لایۀ اجتماعی رسیده است.

درهای قدرت سیاسی به روی نیروهای متنوّع، باز بوده و هر یک از خویش، کارنامۀ عینی به جا گذاشته‌اند و می‌توان دربارۀ آنها قضاوت کرد. اینک نباید رضایت و توافق نیروهای سیاسی و اجتماعی را اصل فرض کرد و در پی اجماع‌سازی تصنّعی و بی‌حاصل بود، بلکه باید یک گام به پیش رفت و در میان نسخه‌ها و روایت‌ها، دست به انتخاب عاقلانه زد.

پایان پیام/ت