محرم امسال برای من شاید بیش از سال گذشته مملو از نمادها و اتفاقات میدانی بود؛ رویدادهایی که هر کدام به سهم خودشان شور حسینی را به فضای شهر تزریق میکردند؛ از اجرای تعزیه و نمایشهای آیینی در محوطه تئاتر شهر که با عنوان برنامه «نوای قدسیان و مشق فرشیان» برگزار میشد بگیرید تا فضاسازیهایی که در میادین مختلف تهران، حزن و اندوه محرم را یادآور میشد.
فکر میکردم، با گذشت دهه اول ماه محرم تعداد این رویدادها رو به کاهش است که در میان اخبار روزانه با خبر برگزاری رویداد «رستخیز عام» در حوزه هنری مواجه شدم؛ رویدادی که قرار است پیوند شاخههای مختلف هنری را با سیدالشهدا (ع) نشان دهد.
تصمیم گرفتم شبی را در این رویداد سپری کنم، شنیدههایم از محوطه حوزه هنری و البته برنامههایی که برای این رویداد اعلام شده بود باعث میشد تا برای دیدن جزئیات کنجکاو شوم.
خودم را به حوزه هنری رساندم. ورودی حیاط این مجموعه مزین بود به چند موکب، صدای مداحی فضا را پرکرده بود، نوع پذیرایی با چای، خرماهایی که رویشان ارده ریخته شده و البته نخودآبی که برایش صف بسته بودند، هر کسی را بیش از هر چیزی به یاد پیاده روی اربعین و مسیر نجف تا کربلا میانداخت.
مسیر را ادامه دادم، افراد بسیاری برای شرکت در این رویداد در حوزه هنری حاضر بودند، روبهروی درب ورودی و مقابل مزار شهدای گمنامی که در حوزه هنری به خاک سپرده شدند، سِنی بود که مجری در آن در حال گفتوگو با میهمانش بود و از اجرای تعزیه در همان مکان در دقایق آینده خبر میداد.
در اولین قدم وارد گالری عالی حوزه هنری شدم، نمایشگاه ادوات تعزیه از زمان صفویه تاکنون در این مکان برپا بوده و نشان از قدمت این هنر آیینی در ایران بود؛ نمایشگاهی که شاید اهمیت احیا هرچه بیشتر تعزیه در کشور را گوشزد میکرد.
زمان داشت به وقت اجرای نمایش عروسکی «قهرمان کوچک» به نویسندگی انوش معظمی و کارگردانی افشین ناظری در تالار ماه نزدیک میشد. تا زمانی که خودم را به این محل برسانم اندکی از هنگام آغاز نمایش گذشت، وقتی تالار ماه حوزه هنری رسیدم سالن از تماشاگران پر شده بود و نمایش در حال اجرا بود. صندلیهای دیگری را به اطراف اضافه کرده بودند، یکی از این صندلیها را برای نشستن و تماشای نمایش انتخاب کردم. «قهرمان کوچک» روایتی عروسکی بود از قبل تا زمان حادثه عاشورا که تلاش میکرد این حادثه را برای کودکان به زبان خودشان روایت کند.
نمیتوانم خودم را جای کودکانی که «قهرمان کوچک» را تماشا میکردند، بگذارم و حتی بعید میدانم کسی هم بتواند این ادعا را داشته باشد که میتواند یک نمایش را با نگاه یک کودک ببیند تا تفسیر کند نمایش برای آنها قابل فهم و مفید هست یا نه، اما بهنظرم دیالوگهای به اصطلاح گلدرشت و مستقیم در نمایش توی ذوق میزد.
شاید برای نشان دادن شرابخواری و میمون بازی شخصیت یزید میشد راه بهتری از دیالوگهایی نظیر: «خب خسته شدم بروم کمی شراب بخورم و با میمون عزیزم که از همه برایم عزیزتر است، بازی کنم.» از زبان یزید وجود داشته باشد.
و یا حتی شکل اجرای نمایش و روایت کردن عروسک گردانان هم میتواند مورد بررسی قرار بگیرد که آیا جانبخشی به عروسک گردان در این نمایش، قابل اجرا و صحیح است یا خیر، اما فارغ از همه اینها نفس اتفاق و تلاش تیم تولید برای بیان وقایع عاشورا به زبان کودکان قابل احترام است.
هرچند نکات مثبت بسیاری هم در اجرای این نمایش وجود دارد که کمترینش مخاطبان کودکی است که در سالن نشسته و «قهرمان کوچک» را تماشا کردند، کودکانی که شاید کمتر از همه ما برای ادامه تماشای یک اثر تعارف داشته باشند و اگر جذب اجرا نشوند به تماشا ادامه نخواهند داد.
اجرا تمام شد. از تماشاخانه ماه که بیرون آمدم مقابل درب تماشاخانه،درست جایی که آن را رواق آینه نامگذاری کرده بودند گروهی از نوجوانان با نوای محلی مشغول اجرای آیین کرب زنی بودند، مراسمی سنتی در عزای حضرت سیدالشهدا(ع) که مخصوص مردم ناحیه لاهیجان است.
کمی جلوتر و کنار محل نشان دادن آیینهای عزاداری محلی، فضایی بود مخصوص کارگاه هنر و معماری اسلامی با حضور هنرمندان این حوزه که در حال خلق آثار مختلف بودند.
صدای دهل تعزیه در جایگاه مقابل مزار شهدا باعث شد تا از رواق آینه فاصله بگیرم و به سمت رواق شهادت که محل اجرای تعزیه بود حرکت کنم. مسیر رسیدن به اجرای تعزیه نیز خالی نبود، ایستگاه نقاشی کودکان با موضوع واقعه عاشورا و همچنین جایگاه عکاسی محرمی در کنار نمایشگاه عکسهای اربعینی حمید وکیلی با نام «عطش وصل» قرار گرفته بود.
نمایشگاه عکس «عطش وصل» که روایت تصویری عکاسش از پیاده روی اربعین است، فارغ از کیفیت خوب آثار برای چندمین بار است که در حوزه هنری برپا میشود. این نمایشگاه برای اولین بار در ۱۹ مهرماه ۱۳۹۹ در گالری شماره یک خانه عکاسان افتتاح شد و بعد از آن هر سال در ایام محرم جایگاهی در حوزه هنری دارد.
از راه گذر کردم و به محل اجرای تعزیه رسیدم. صندلی مخاطبان تعزیه نیز پر از مخاطبانی بود که دیالوگ شبیهخوانان تعزیه دلشان را به حضرت حسین(ع) گره میزد. در این روز مجلس تعزیه حر بن یزید ریاحی برای مخاطبان اجرا شد.
تقریبا تمام بخشهای رویداد رستخیز عام را دیدم و در نهایت با تجربهای عاشورایی حوزه هنری را ترک کردم. نکته مهم در میان تمام این رویدادها و اتفاقاتی که به صورت مردمی و دولتی شکل گرفته و یادی از سید و سالار شهیدان زنده میکند، یک چیز است و آن اینکه «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً» (همانا برای شهادت حسین «علیه السلام» حرارتی در قلوب مومنان است که هرگز سرد نخواهد شد.
پایان پیام/