به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مسعود شهیدی شاعر و روزنامهنگار با الهام از شعر« باز باران» گلچین گیلانی، شعری برای مردم غزه سروده است.
باز بارانباز بارانِ گلوله موشک و بمب فراوانمیخورد بربام غزه یادم آرد دیر یاسینروستایی در فلسطینناگهان فرمان آتش حمله آن دیو صهیونمست و مجنونچون سگ زنجیری غرب ستمگر
توی آن هنگامه خون کودکی ده ساله بودمزار و نالان چشمِ گریانمیدویدم سوی خانههر طرف گلهای پرپر خانه ویران نالهها را میشنیدم با دو دست کودکانهخاکها، آوارها رامیزدم این سو و آن سومادرم در خاک و در خونآن طرفتر خواهر شش ماههام بی جانکاش من در خانه بودم کاش من هم مرده بودم در میان دود و آتشمیدویدمدر میان گریههای نا امیدیمیشنیدم یک ندای آسمانی مژده روز رهایی مژده روز رهایی
غزه اکنون گشته همچون دیر یاسینهمچو قاناهمچو صبرا و شتیلاچه غمناک است باران گلولهموشک، خمپاره، فریاد و نالهمیدوم این سو و آن سو کودکانی غرقه در خون مادرانی زار و دلخون باز هم آن دیو صهیوندست خود را کرده درخونغزه اما نیست همچون دیر یاسین روستایی ناتوان با دست خالیغزه چون شیر است چون شیران لبنانحمله اش طوفان و سیلاب خروشاندشمنش لرزان، هراسان میرمد از خیل شیرانحمله آرد سوی طفلان
اینک ای فرزند من فرزند اردوگاه سیناخوب بنگر غزه راغزه بیدار پر آوازه را در پی شبهای تار بیکسیدر پی آوارگیگر بود حریٌت و آزادگی هست صبح روشن بالندگی میرود این دیو صهیون سوی گور قدس میگردد، رها با صد غرور
بشنو از من کودک منرازهای زندگانیپندهای جاودانیگر طلای ناب خواهی آتشی میبایدت در رهایی از ستمگر هفت خوان میبایدتگر ضعیف و سست باشی در جهانطعمه گرگی و سهم کرکسانگر قوی باشی ز خاک خود حفاظت میکنیملتت را میر و مهتر میکنی
کودک منگویدت قرآن پاکدر پی جهد و جهاد هست فتح و نصرت پروردگاربشنو از من کودک من این فلسطین خانه و خاک تو است بحر تا نهرش سزاوار تو است باز گیر این خانه را از سارقان باز گردان بی پناه، آوارگان
بشنو از من کودک منمذهب ما مذهب صلح و صفا استاز پس سرکوب دشمناز پس آزادی قدس شریفنوبت صلح است و سازش با رفیقکودک منپیش چشم مرد فردا زندگانی در فلسطین در کنار رهروان راه موسیٰرهروان راه عیسیٰ هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا
پایان پیام/