ابن خلدون میگفت: تمدنها فراز و فرود دارند و در نهایت (به شکل سینوسی) افول کرده و نابود میشوند.
وقتی در نیمه اول قرن بیستم جنگ جهانی اول و دوم رخ داد و بشر مدرن وحشیگری خود را با کمک سلاحهای پیشرفته جنگی نشان داد و بیش از 70 میلیون کشته بر جای ماند، عدهای به نتایج مسیر تمدنی غرب شک کردند و آن را مذمت کردند و نوشتند که: انسان عصر عظمت علم تا حد شریرترین نوع وحشیان سقوط کرده است (جان برنال، تاریخ علم). اما غرب براساس حیله و تزویر همه تقصیرها را به گردن نازیسم آلمان و فاشیسم هیتلری انداخت و با شکست آلمان و خودکشی هیتلر، با فرافکنی، خود را بیگناه و پاک دانست و پیروزمندانه بر خرابههای برلین شعر شادی سرود و آن را بین دو فاتح جنگ یعنی بلوک غرب و شرق تقسیم کرد. برای بمباران هیروشیما نیز توانست توجیهاتی بتراشد که حتی برخی ژاپنیها را تا امروز فریفته است. سپس سعی کردند با کمک رسانهها و فناوریهای جدید بر رفاه و زرق و برق زندگی مردم افزوده و آنها را دچار تاریخ فراموشی کردند. اما بعد از پایان جنگ سرد و یکهتازی بلوک غرب، خود را از دست سوسیالیسیم و کمونیسم هم رها شده یافت و مسیر محتوم بشر را به سوی لیبرال -دموکراسی تعریف کرده و با طرح اندیشه پایان تاریخ؛ آن را آخرین، بالاترین، بهترین و کاملترین دستاورد بشر از آغاز خلقت تا پایان آن اعلام کرد.
شعارهای فریبندهای مثل آزادی، دموکراسی، برابری، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان، حقوق اقلیتها، حقوق رنگینپوستان، حقوق حیوانات و با- عرض معذرت - حقوق دگرباشان، گوش فلک را کر میکرد و آنچنان هژمونی رسانهای آنها را گفتمان غالب ساخته بود که هرگونه مخالفت و حتی نقد آنها از کفر ابلیس هم بدتر بود.
اما امروز ادعای 2500 سال تمدن که در فرازها و فرودهای خود از یونان و روم باستان به فلسفه مدرسی و سپس به قرون وسطی رسید و در ادامه با نقطه عطف رنسانس به تجدد و بساتجدد وارد شد، به یک باره فرو ریخته است؛
الان حصحص الحق، معلوم شد که مشاهیری چون نیچه، ویرجیناولف، رابین ویلیامز، هیتلر، ونگوک، تورینگ، همینگوی و... فقط از بقیه باهوشتر یا تند عاطفهتر بودند که زودتر خودکشی کردند و الا اگر بقیه میراثخواران این تمدن نیز وضع کنونی را درمییافتند، خود را زودتر خلاص میکردند.
وقتی آمریکا (اتوپیای آرمانی غرب)، انگلستان، آلمان و فرانسه اینطور خیرهسرانه از رژیم کودککش و نژادپرست اسرائیل حمایت میکنند و مستقیما سران آنها با سفر به آن سامان بیسامان شریک و بلکه مدیر آن خونریزیهای ددمنشانه میشوند و سیل تجهیزات و مهمات خود را رایگان و سخاوتمندانه روانه کشوری میکنند که زرادخانه سلاح در غرب آسیاست (و ظاهرا نیازی به تجهیز ندارد)، این به معنای ویرانی همه آن بافتهها و انهدام همه آن یافتههاست و در واقع معنایی جز به بنبست رسیدن قرائت رایح و غالب غربی از میراث کهن ارسطو، افلاطون، شکسپیر، نیوتن، دکارت، کانت، هگل، دیکنز، راسل ، بتهون و ... نیست.
فاعتبروا یا اولی الابصار!
دیوار ابهام فرو ریخته است و پوچی همه آن شعارهای مردمفریب در چشمهای وحشتزده کودکان غزه- که تاکنون 5000 نفر از آنها با پیشرفتهترین سلاحهای کشتار جمعی به خاک و خون کشیده شدهاند-هویداست.
این حجم از کشتار و حشیانه در تاریخ بشر از زمان خلقت آدم تا به حال بینظیر است و این همه حمایت و دخالت چهار کشور غربیتر(آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه) از آن غاصبان قصاب و قصابان غاصب، تشت رسوایی این تمدن را از بام به زیر انداخته است.
چه شد آن همه ادعا؟!
دیگر حتی امپراطوری رسانهای صهیونیستی جهان با آن همه عوامفریبی و توان شستشوی مغزها در مقابل آه جگرسوز کودکان مظلوم غزه، مثل شعبده جادوگران است در مقابل عصای موسی! آه یک روز همین آه تو را میگیرد.
گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد
بزرگی فرموده بود: این حادثه قربانی اومانیسم در پای صهیونیسم است. اما به نظر میرسد نتیجه طبیعی اومانیسم غربی است.
چه شد ادعای دموکراسی؟!
این بود تفسیر شما از آزادی بیان؟!
کجا رفت احقاق حقوق اقلیتها!؟
این بود آرمانهای مدرنیته؟
راستی چه خبر از برابری همه انسانها؟!
شما که طرفدار حقوق اقلیتها بودید!
شما که دم از حقوق رنگینپوستان میزدید!
حتی برای دفاع از حقوق حیوانات، گریبان چاک میکردید!
اگر کسی انتقادی به دگرباشان میکردند او را محکوم میکردید!
مجامع جهانی پرخرج و طمطراق همین قدر کارآیی داشت؟
یونیسف و فائو وصلیب سرخ کجایند؟
انتهای لیبرالیسم شما، سلاخ خانه غزه بود؟!
با چه جسارتی چند برابر هیروشیما بر روی این باریکه متراکم بمب ریختید؟
بس کن این مسخرگی مسخ حقایق تا کی در قدح ریختن خون شقایق تاکی
کلام آخر
حالا دیگر فرقی نمیکند فلسطین پیروز شود یا اسرائیل، امروز آتشبس شود یا فردا، صلح برقرار شود یا همه غزه را- به قول خودتان مثل چمن - شخم بزنید، قطعا این حوادث یک پیام دارد و آن شکست تاریخی ِجبرانناپذیر مدرنیته است.
تمدن غرب، گور خود را با این نسلکشی کَند و نقاب از چهره کریه خود برداشت و آخرین میخ را بر تابوت خود کوبید.
مردم دنیا بیدار شدهاند و دیگر فریب آنها را نخواهند خورد.
انشاللهپایان پیام/