فراز و نشیب هزارتوی زندگی و راز و رمزهای انسانیت در تاریخ دائم در حال تکرار است. خصائص نیک و بد هم همواره در حال تقابل. از خلقت بشریت، هابیلها و قابیلها نسل به نسل در قالب شکل و شمایل جدید ظهور و بروز داشتهاند و هرچه به دنیای مدرن امروزی فرو میرویم فرومایگی هم خودنمایی میکند و تئاتر پیامرسان آن روزها و این روزها میشود و به زیبایی در قامت انسان و در مقابل انسان، نفس به نفس میایستد و در فضایی محدود یک زندگی کامل را به صورت فشرده نمایانگر میشود.
«مرثیهای برای یک مَرد مُرده» نوشته رسول حقجو و به کارگردانی کیانوش ایازی است. نمایش، اِنزوای پدر پیر و بیماری را حکایت میکند که غولِ طمع از سوی چند همنوع خود در شکل انسان اما با درونِ شیطان، او را به ورطه نیستی و پوچ میکشاند.
پرستار، مرد جوان و حیلهگر، پسری که پس از سالها به هوای رسیدن به ارث پدر، هر کدام با دنیایی از زشتیِ برنامهریزی شده به هم پیوند میخورند و آنچه که همیشه در این قصه نامش به عنوان حلقه اتصال برده میشود یعنی پدر که فقط و فقط یک عامل برای هدف کثیف شیاطین است و لاغیر.
نمایش در یک فضای مینیمال و طراحی ساده و کاربردی دیده میشود و به دو بخش تقسیم شده است. او از فضای اکسپرسیونیسم و نوآر استفاده کرده و در واقع با تلفیق سبکها به اجرای نمایش پرداخته است یک بخش اندرونی و یک بخش بیرونی. بخش اندرونی که جنازه پدر با نورپردازی و سایه بازی به خوبی قابل تصور برای مخاطب است و بخش بیرونی که همان صحنه روبروی تماشاگر است و بازیگران توانمند این نمایش با هدایت کارگردان در تحلیل آنچه باید باشد موفق ظاهر میشوند.
باورپذیری، تعلیق و مرموز بودن کار سختی در بازیگری است که محمدرضا فرزام از پس آن به خوبی برآمده است. میمیک و بهره از زبان بدن قابلیتی بود که فرزام در بکارگیری آن سنگ تمام گذاشته است و در ادامه نمایش تماشاگر را با تغییر فیزیکال بدنی و بیانی خود شوکه میکند. پسر که ریاکارانه برای پدر دل میسوزاند با بازی خوب و شناخت تحلیلی از کارکتری که ارائه میکند هم توانمندی خود را به رُخ میکشاند. سعید نبوی در فراز و نشیب بازی خود آنچنان تحت تأثیر فضای نمایش در پیشبرد قصه قرار میگیرد که جذابیت بازی و ایفای نقش پسری ناخلف و در ادامه نادم را کامل میکند.
آرزو کریمی زند هم نقشی چندوجهی در قالب یک پرستار و یا بهتر شاید گفت شریک دزد و رفیق قافله دارد. رسول حقجو هم در مقام نویسنده، تماشاگر خود را با اتفاقی جذاب و تعلیقی دراماتیک، فضایی خلق میکند تا مخاطب به درون ذهن و روح خود رجوع دهد و به قولی هشدار دهد که چاه مکن بهر کسی که عقوبتش دامنگیر همه چاهکنان طماع میشود.
طراحی صحنه، موسیقی و نور یکی از نقاط قوت اکثر نمایشهای امروز بر روی صحنه تماشاخانههای تهران است. فضاسازی، باورپذیری و همذات پنداری «مرثیهای برای یک مرد مرده» که لحظات دلهره و هیجانی کار را چند برابر میکند اثر همین مورد بر نمایش است.
در پایان باید گفت که این اثر کار چند هنرمند کارکشته تئاتری نیست، خالقان این اثر از نسل جوان و جدید هنر نمایش محسوب شده و به نظر باید انتظار داشت که جوانانی که در شکلگیری این اثر همت گماشتهاند مورد حمایت قرار گیرند تا همواره پر تلاش و پرکار در عرضه هنرهای نمایشی بر صحنه بدرخشند.
قطعا حمایت از نشل جوان تئاتر میتواند آینده هنر نمایش را بیمه کند، آیندهای که امروز زمان ساختن آن است.
پایان پیام/