«اوپنهایمر» فیلمی که ساخت بمب اتم را برای آمریکا تطهیر کرد
11:34 2023/11/25

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، چهل‌وسومین قسمت از برنامه «نقد سینما» شب گذشته 3 آذر ماه روی آنتن شبکه چهار سیما رفت.

اولین بخش «نقد سینما» به «میز نقد سینمای ایران» اختصاص داشت که محمد صابری روزنامه‌نگار سینمایی میزبان لیلی عاج کارگردان «سرهنگ ثریا» بود.

لیلی عاج ابتدا گفت: مرکز هنرهای نمایشی، چند دوره به دنبال تولید نمایشنامه‌های ایرانی بروز بود. این بدان معنی نبود که سوژه معرفی کند بلکه عنوان کلی در اختیار آن‌ها قرار می‌داد. عنوان کلی دوره‌ای که من دعوت شدم، تاریخ معاصر بود. از آنجا که دوره قبل مرکز هنرهای نمایشی مربوط به دفاع مقدس بود، از ما خواستند که درباره این موضوع ننویسیم. من با افتخار بچه گیلانغرب هستم. وقتی عقبه‌ام به شهر مرزی باز می‌گردد، خرده روایت و پیرنگ از اتفاقات قبل و بعد جنگ همواره با من است. یکی از این مسایل عملیات مرصاد و سازمان منافقین فروغ جاویدان بود. از سوی دیگر سینمای سیاسی و زندگی شخصیت‌ها را دوست دارم. در نهایت با عکسی مواجه شدم که خانواده‌ها را پشت سیم‌خاردار‌های اشرف نشان می‌داد. این رخدادگاه برایم جذاب بود که در نهایت برایش نمایشنامه نوشتم، چاپ شد و نمایش هم روی صحنه رفت. بعد از آن «سرهنگ ثریا» ساخته شد.

محمد صابری در ادامه بیان کرد: جهان این فیلم برای من فراتر از تکنیک است. این فیلم جزو آن دسته آثاری‌ست که مخاطب ایرانی دریچه تازه‌ای به بخشی از تاریخ معاصر می‌زند که پیش از این مغفول مانده بود و ناگفته‌های بسیاری دارد. بیش از این ۱۶ فیلم، طی چهار دهه اخیر درباره گروه‌های منافقین ساخته شده است. در دهه ۶۰ و ۷۰ اسمی از آن به میان نمی‌آمد و به هویت این افراد اشاره نمی‌شد، در دهه ۸۰ سینمای ایران درباره این موضوع سکوت کرده بود و دهه ۹۰ هم با فیلم «سیانور»، جریانی شکل می‌گیرد که ادامه آن در آثار مهدویان نمود پیدا می‌کند.

وی خاطرنشان کرد: این اثر را باید کسانی که دغدغه تاریخ دارند، ببینند‌. این فیلم، به عنوان تجربه اول فیلمساز، سروشکل قابل قبولی دارد و به نظر من سلیقه تئاتری، حاکم بر روایت فیلم است.

عاج مطرح کرد: من به دنبال این بودم که فیلم را با زبان سینما روایت کنم تا تغییر مدیوم از تئاتر به سینما دیده شود. در حقیقت ترجیحم این بود که مخاطبان سینما با ادبیات متفاوت در فیلم مواجه شوند چراکه وجه ادبی کار برایم مهم است و دوست دارم کلمات در کنار تصاویر کار کنند. شاید این موضوع به امضای شخصی من در آثارم تبدیل شود.

وی افزود: ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در تئاتر امکان محدودی برای بازنمایی اشرف و استان دیاله در عراق داشتیم اما این مساله را در گرافیک فیلم به کمک علیرضا برازنده فیلمبردار اثر حل کردیم. در حقیقت در فیلم به فضای مستند داستان نزدیک شدیم.

صابری یادآور شد: مواجه من با «سرهنگ ثریا» یک ای کاش‌ دارد، اینکه فیلم وارد فضای سیاسی نشده است؛ در حالی که ظرفیت عمیق شدن درباره یک موضوع سیاسی را داشت اما در فضای احساسی توقف می‌کند.

عاج درباره این موضوع گفت: فیلم روایت اول شخص دارد؛ بنابراین هرجا شخصیت «ثریا» حضور دارد، دوربین آنجاست. فکر می‌کنم شاید یکی دو پلان کوتاه دوربین بدون «ثریا» باشد. اگر زاویه دید من دانای کل بود، فیلم سیاسی می‌شد.

وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش اظهار کرد: وقتی فیلمنامه را تمام کردم به روایت‌های دیگری برخوردم و با خود گفتم کاش این‌ها را استفاده می‌کردم چراکه پژوهش پایان‌ناپذیر است. یک داستانی که درگیرش شدم این بود که منافقین تپه‌ها و پاسگاه‌های مرزی را می‌گیرند و در یکی از روستاهای مرزی در ایلام، یک چوپان نوجوان را به اسارت می‌برند که خانواده‌اش هرگز او را پیدا نمی‌کند؛ این به تنهایی سوژه نمایش‌نامه است.

این کارگردان افزود: تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه روند جذابی است. چراکه در نمایشنامه شخصیت‌ها را راحت‌تر می‌شناسم. بهترین نمایش‌های ما وابسته به دیالوگ و بازی خوب است. ما تئاتر فیزیکال غربی نداریم؛ در حقیقت با اثری ارتباط می‌گیریم که بازی درخشان دارد.

در ادامه امیررضا مافی بیان کرد: از مواردی که در «سرهنگ ثریا» به نظر می‌آید؛ افق نامحدود و دوردست و قابل‌رویت است.

عاج در پاسخ عنوان کرد: امکان اجرایی ما محدود و ساختن پایگاه اشرف سخت بود. لازم است بگویم که تمام لوکیشن فیلم ساخته شده است.

صابری خاطرنشان کرد: علاقه‌مندم بگویم که ژاله صامتی در این شخصیت بسیار درخشیده است اما از سوی دیگر متاسفم که این فیلم هم از قربانیان چرخه اکران شد در حالی که ظرفیتش از فروشی که تاکنون در گیشه داشته، بسیار بیشتر است.

عاج نیز درباره این موضوع عنوان کرد: ما در یک پروسه عجیبی هستیم‌؛ اگرچه سینمادار حق دارد سانس به فیلم‌های کمدی بفروش بدهد اما متاسفانه سانس‌های بدی به این فیلم اختصاص داده شده است.

بخش بعدی «نقد سینما» به «میز نقد سینمای جهان» اختصاص داشت که آرش خوشخو و محمدرضا مقدسیان از منتقدان سینما از فیلم «اوپنهایمر» گفتند.

آرش خوشخو ابتدا بیان کرد: من طرفدار نولان نیستم. «اوپنهایمر» بیوگرافی یک فیزیکدان است و در فروش به عدد عجیب یک میلیارد دلار رسیده است؛ پس باید آن را اثری موفق دانست. با اینکه فیلم طولانی‌ست اما بعد از تمام شدن آن ما شخصیت «اوپنهایمر» را نمی‌شناسیم و همه موارد مبهم است. این نقص بزرگ فیلم‌های نولان است که شخصیت‌هایش هیچ زمان عمیق و به مخاطب شناسانده نمی‌شوند. انتخاب کلین مورفی شک و ابهام را درباره شخصیت‌پردازی این کاراکتر بیشتر کرد. من درباره شخصیت «اوپنهایمر» خواندم و متوجه شدم شخصیت سختی بوده است اما این فیلم حتی امکان شناخت این شخصیت را به من نداد.

محمدرضا مقدسیان در ادامه مطرح کرد: در مجموع کارهای نولان،  «اوپنهایمر» بدترین فیلم ایشان است؛ اگرچه من این فیلمساز را دوست دارم. پیشتر نولان در دیگر آثارش سعی می‌کرد جهان خود را در نظر بگیرد اما در «اوپنهایمر» گفته است چه کار کنم مرا دوست داشته باشند. چرا که قبلا آثار نولان مورد اقبال قرار نمی‌گرفت و بیشتر با مخاطب در ارتباط بود. مجموع فیلم‌های نولان با بازی‌های فرمی و روایی برای مخاطب جذاب بود؛ مخاطب در دیگر فیلم‌های نولان مشغول حل معادله بود و ضعف شخصیت‌پردازی به چشم نمی‌آمد. اما در «اوپنهایمر» قصه‌ای را روایت می‌کند که مخاطب کم و بیش از آن آگاه است و پیچیدگی زمان و مکان را ندارد. در واقع نولان مزیت خود را در این فیلم از دست داده؛ پس باید صحنه‌ها را باشکوه نمایش دهد و انصافا در تصویرپردازی و موسیقی موفق عمل کرده است.

وی اظهار کرد: اثر جدید نولان معادله‌ای برای مخاطب ندارد، پس تماشاگر به دنبال شخصیت است اما آن را پیدا نمی‌کند. یک رگه مشخص در فیلم وجود دارد؛ در جایی که شخصیت «اوپنهایمر» به دلیل تحقیری که نسبت به او صورت می‌گیرد، یک سیب را با سیانور مسموم می‌کند. یعنی این قابلیت در او وجود دارد که کسی را بکشد پس اگر نولان می‌خواست دو قطبی شکل بدهد، باید این سیب و ماجرای ساخت اتم را کنار هم قرار می‌دادیم.  

این منتقد یادآور شد: «اوپنهایمر» شخصیتی ضداجتماعی، تنوع‌طلب و نابغه اما به کسی تبدیل می‌شود که منافع ملی و انسانی برایش مهم است. انتهای فیلم، اوپنهایمر به عنوان دانشمند آدم خوب و دوست‌داشتنی شاخته می‌شود و نتیجه‌گیری فیلم این است، که اگر بمب اتم ساخته نمی‌شد، جنگ ادامه داشت. در حقیقت در فیلم ساخت بمب اتم و اوپنهایمر تطهیر می‌شوند. پس جنایات صورت گرفته علیه بشر، به دلیل قدرت چند سناتور است و جان کندی که بعدا رئیس جمهور می‌شود، می‌خواهد جلوی این جنایت را بگیرد. به نظرم نتیجه کار ناامیدکننده است و سروصدای رقابت بین فیلم «باربی» و «اوپنهایمر» فقط برای بازاریابی بود.

مافی در ادامه گفت: نولان تا زمانی که برادرش در نوشتن فیلم‌نامه به او کمک می‌کرد، متفاوت ظاهر می‌شد. نولان به شدت جذب ایدئولوژی آمریکا شده است و ما در حال حاضر از نولان مبتکر سراغ نمی‌گیریم. با توجه به فیلم‌های اکران شده امسال، ما دچار یک تفاوت ذائقه شدیم؛ چون فیلم‌ها تماما ایدئولوژیک و این ایدئولوژیک برای ما رنگ باخته است. همچنین سینمای هالیوود و اروپا غربی، تبدیل به بیانیه‌هایی شده که دیگر کارکرد جهانی ندارد. ناگفته نماند که «اوپنهایمر» و دیگر فیلم‌ها قربانی بیاینه‌ها هستند.

مقدسیان در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: مستندی که درباره کاراکتر «اوپنهایمر» و قبل از فیلم نولان ساخته شده، از فیلم جذاب‌تر است. مستند شیوه‌ زیست اوپنهایمر را واکاوی می‌کند و برای همین نبوغ و ضداجتماعی و تمام تضاد شخصیت را در این مستند می‌بینیم‌‌‌. اما در فیلم موقعیت تراژیک تاریخ را تقلیل می‌دهد. سازنده این اثر معتقد است، وقتی یک واقعیت برملا شده است که همه با آن مخالف هستند، پس بهترین راه به جای کتمان، قرائت تقلیل یافته از آن واقعه است. درباره ماجرای بمب اتم ما در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که اوپنهایمر دانشمند بود و کار خودش را انجام داد؛ اینکه او چه شخصیتی بود که توانست به چنین کاری تن بدهد، مغفول می‌ماند.

امیررضا مافی در پایان این میز گفت: آمریکایی‌ها تحمل نمی‌کنند که از کِنِدی حرف بد زده شود و در واقع او را به یک قدیس تبدیل کرده‌اند. دلیل روشنش هم ماجرای معروف استیضاح رئیس جمهور و واترگیت است. آن‌ها می‌خواهند بگویند رئیس جمهور را استیضاح کردیم که بگوییم از قانون فراتر نیست و کندی هم در راه وطن کشته شده است. این دو بال نگه داشتن آمریکای پوشالی است.

بخش بعدی «نقد سینما» به «میز گفتگوی ویژه» اختصاص داشت که محمدرضا ورزی فیلمساز درباره «بازنمایی شخصیت‌های واقعی در سینما» گفت.

وی ابتدا درباره فرایند درآوردن یک شخصیت واقعی از دل تاریخ و تبدیل آن به اثر نمایشی، مطرح کرد: این کار در عین جذابیت، عوارضی هم دارد چراکه بعضا ممکن است نگاه تحریفی از سوی فیلمساز و نویسنده وجود داشته باشد. در حقیقت به تصویر کشیدن شخصیت‌های معاصر، یک عرصه خطرناک و در عین حال جذاب است.

این فیلمساز درباره انتخاب روایت درست، عنوان کرد: من عمدتا درباره تاریخ معاصر کار کردم، با شخصیت‌های حقیقی سروکار داشتم، کار پژوهشی در این زمینه انجام داده‌ و از مشاوران نیز کمک گرفته‌ام. البته باید بگویم که من فیلمسازم، مورخ نیستم. همچنین تاریخ‌ می‌دانم اما تاریخ‌نگار نیستم. داستان سینما در مواجه با تاریخ، داستان دیگری و با کتاب تالیف شده نیز متفاوت است.

ورزی ادامه داد: فیلمساز حتما باید به مقطع تاریخی کار شده، احاطه داشته و دامنه مطالعاتش باید به گونه‌ای باشد که وفاداری را حفظ بکند. ما نمی‌توانیم برگ برگ تاریخ را به تصویر بکشیم اما جوهره کار باید درست باشد. به شخصیتی مانند امیرکبیر نگاه‌های مختلفی شده است اما اینکه از امیرکبیر رابینهود درست کنیم، تحریف است. باید به دنبال نشان دادن هدف و نگاه امیرکبیر بود. همچنین ناگفته نماند که اگر ما در مواجهه با تاریخ، نگاه امروزی داشته باشیم؛ جذاب است.

وی درباره فراخواندن شخصیت تاریخی به نفع دیدگاه امروز و تبدیل آن به بیاینه ایدئولوژیک، بیان کرد: این وحی منزل و قانون نیست، که حتما باید در این میدان فضا را ایجاد کنیم. «چرچیل» ساخته نولان نگاه سینمایی و جذابی داشت و به موضوعی پرداخته بود که برای زمان امروز و فضای سیاسی حال انگلستان شبهاتی به وجود آورد.

این فیلمساز افزود: اسکلت تاریخی فیلم باید درست باشد. به این معنا که به اهم موارد، وفادار ماند و تحلیل، مخاطب را از ریل خارج نکند. از سوی دیگر بیوگرافی در فیلم‌ سینمایی و سریال متفاوت است. در سینما نمی‌توان تمام شخصیت را به تصویر کشید و تنها به بزنگاه‌هایی می‌توان پرداخت.

ورزی در پایان با اشاره به اینکه در ایران بیوگرافی تاریخی در سینما با اقبال مخاطبان مواجه نمی‌شود و معمولا در گیشه شکست می‌خورد، خاطرنشان کرد: در این زمینه علاوه بر تقویت ذائقه مخاطب باید بخش خصوصی نیز روی سینمای تاریخی سرمایه‌گذاری کند.

پایان پیام/