پژوهشگر علوم اجتماعی: وقتی تمام زندگی شد اقتصاد، شادی جایش را به غم می‌دهد
10:44 2023/12/23

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، این عبارت که در فضای مجازی هم بسیار می‌بینیم و می‌شنویم آشناست که «مردم ایران شاد نیستند» یا «ایرانیان چندان شادی نمی‌کنند». برای بررسی این موضوعات با داوود طالقانی، پژوهشگر علوم اجتماعی و ارتباطات گفت‌وگویی داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

طالقانی در ابتدا گفت: عادل فردوسی‌پور، گزارشگر و برنامه‌ساز حوزه فوتبال وقتی برنامه ۹۰ را می‌ساخت جمله معروفی داشت که «مردم ایران، مردم شادی نیستند»! شبیه به این حرف چه در فضای رسانه، چه در اجتماع به اشکال مختلفی بازتولید شده و به بیان مردم می‌آید. از این جهت نفس این گزاره که ما انسان‌هایی ناشاد و ناراحت هستیم یک واقعیت اجتماعی است. اما اگر پذیرفتیم که این یک واقعیت اجتماعی است نباید ماجرای مرغ و تخم‌مرغ را در اینجا پیاده سازیم، بلکه باید دید چه چیزی موجب شده که مردم فکر کنند که شاد نیستند.

وی افزود: یکی از مهم‌ترینِ این زمینه‌سازی‌ها برای شکل‌گیری این تصور، کمّی شدن زندگی است. وقتی ما کیفیت را از دست بدهیم و شادی و زندگی خوش را به سنجه‌های کمی بسپاریم، آن موقع میزان شادی معنای دیگری می‌یابد. اما اگر زندگی کیفی باشد، حزن و ناراحتی و اساساً هر شور و احساس دیگر بشر، محترم و اصیل شمرده می‌شوند. در زندگی کمّی، وضعیت افراد توسط شاخصه‌های عدد و رقمی مورد بررسی قرار می‌گیرند و زندگی بشر به این اعداد سپرده خواهد شد. به تعبیری این کمی شدن که سرآغاز زندگی سراسر اقتصادی و عددی افراد است، شروع به وجود آمدن برخی تلقی‌ها درباب شادی و ناراحتی است، چرا که این دو هم ذیل اعداد قرار گرفته و انسان‌ها شادی و غمشان را با توجه به آن تعریف می‌کنند.

این پژوهشگر در ادامه اشاره داشت: در پاسخ به این سؤال که شادی چگونه تولید می‌شود و مردم چگونه شاد می‌شوند، من دو تعریف در ذهن دارم. تعریف اول بسیار ساده، بسیط و دم دستی است که در آن شادی در اثر جابه‌جایی برخی هورمون‌ها نظیر دوپامین به وجود می‌آید و این شادی می‌تواند صادق و یا کاذب باشد. به طور مثال، خوردن بستنی یا دیدن یک فیلم کمدی در سینما، موجب ایجاد شادی برای ما شده و حس خوشایندی را برایمان خلق می‌کند، اما از طرفی این سبک شادی که در تعریف فیزیکالیستی ما به دست آمد و از قضا جنبه کمّی هم دارد، مصرف مواد مخدر را هم شامل می‌شود. دقیقاً کمی کردن زندگی و شاخص‌های شادی چنین عواقبی دارد که برایش مهم نیست این حالت خوشی چگونه ایجاد می‌شود.

نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی ادامه داد: اما در تعریف دوم، برخلاف تعریف اول، ما از یک نسبت سخن می‌گوییم که بین انسان و جهان پیرامون او وجود دارد و در این وضعیت بنا به اقتضای زمان و مکان احساساتی نظیر شادی برای انسان ایجاد می‌شود. به طور مثال، مردم ایران در بازی‌های جام جهانی، با اینکه می‌دانستند تیم ملی دربازی اولش ۶ گل از انگلستان دریافت کرده، اما پس از پیروزی در برابر ولز به خیابان‌ها آمدند و شادی کردند، آن‌ها به نسبت در آن زمان احساس شادی داشته و آن را بروز دادند. نکته اساسی این است که مردم ما نسبت‌های حسی‌شان مقطعی و کوتاه مدت است، البته در قبال برخی احساسات و تعلقات مثل توحید رابطه عقبه چند هزار ساله دارد. اما درباره اینکه چه زمان شاد باشند و چه زمان ناراحت، مقطعی و کوتاه‌مدت‌اند.

وی افزود: حال بیایید فرض کنیم، فوتبال ایران در یک سطح بالایی قرار گرفته و جزو چند تیم برتر جهان هستیم، در چنین شرایطی، اگر ایران در یک بازی هم ببازد باز مردم ایران احساس ناراحتی دارند و این رشد را در آن مقطع ندیده و فقط شکست برایشان مطرح هست. در وضعیت حال حاضر وضعیت چنین به نظر می‌رسد که ایران تیم‌اش در مسائل سیاسی، امنیتی و نظامی برنده می‌شود اما چون در بازی اقتصاد و فرهنگ شکست‌هایی داشته مردم احساس ناراحتی می‌کنند و این به همان زندگی اقتصادی و کمّی‌شده برمی‌گردد که شادی و خوشی در اقتصاد و اعداد و ارقام خلاصه می‌شود.

دانش‌آموخته علوم اجتماعی در انتها افزود: هر چقدر جوامع مدرن‌تر شوند و وجه اقتصادی و اعدادی در زندگی گسترش پیدا کند، احساس ناخوشی و افسردگی هم بیشتر و بیشتر خواهد شد. برای همین در ۲۰۰ سال گذشته مردم ایران چون رو به سوی مدرنیسم آمدند هر روز افسردگی را بیشتر از قبل یافتند و درگیر زندگی اقتصادی و کمّی شدند. مدرنیته ریشه‌های فرهنگ را می‌زند و اساسا ایجاد یک بی‌ثباتی تمام‌عیار خاصیت آن است. نه فقط ایران بلکه سایر کشورهایی که زندگی مدرن را تجربه کردند دچار این بی‌ثباتی شدند. درحال حاضر باید گفت مردم ایران چگونه شاد بودن را بلد نیستند.

پایان پیام/