خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات: حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدرضا واحدی که پیش از این، رمان «آقای سلیمان! میشود من بخوابم» را منتشر کرده و با مجموعه شعر «ادامه دلواپسی» برگزیده هشتمین جایزه قلم زرین شده، درباره کتاب جدیدش با خبرنگار ما به گفتوگو نشست.
اخیراً در مصاحبهای گفته بودید که هنوز درباره نام کتابتان به نتیجه نرسیدهاید. بالاخره رمان جدیدتان اسمدار شد؟
بله نام رمان را «من مریم مقدس میخواستم» انتخاب کردم و برای چاپ به نشر عهد مانا دادم. این ناشر، رمان قبلی من را از چاپ دهم به بعد منتشر کرده و تجربه خوبی از همکاری با آنها دارم. الآن هم رمان قبلیام چاپ بیست و یکمش را میفروشد. ما با این ناشر، نگاه مشترک داریم
آقای سلیمان را برای دهه هشتادیها و این رمان را برای دهه هفتادیها نوشتهاید. اینکه نسبت به اثر قبلی، مخاطبی با یک دهه عقبتر انتخاب کردید، علتی داشت؟
بار اصلی داستان روی شانههای دهه هفتادیهاست و این موضوع، دو ـ سه نسل را به هم پیوند میدهد. به نظرم نقطه جذاب ماجرا این است که یک دهه هفتادی با نسل قبلتر از خودش زندگی میکند و خواننده کتاب با جامعهشناسی و فرهنگ دو ـ سه نسل آشنا میشود. اینکه یک دهه عقبتر را انتخاب کردم به این دلیل است که نمیشود با زبان دهه شصتیها و دهه هفتادیها با نسل امروز صحبت کرد. هر نسلی ادبیات، اقتضائات و روانشناسی خودش را دارد و تکنولوژی را بر حسب هوشمندی خودش میشناسد. ممکن است رمان بعدیام را برای دهه نودیها یا درباره آنها بنویسم. اگر بخواهی با مخاطبی صحبت کنی باید زبانش را بشناسی. معتقدم دهه شصتیها هم میتوانند رمان مرا بخوانند، بلکه از دهه چهلیها به این طرف هم میتوانند آن را مطالعه کنند؛ چون چند نسل در آن درگیر شدهاند.
چرا اغلب نویسندگان ما نمیتوانند با نسل جدید ارتباط برقرار کنند؟
یکی از دوستان من تعبیر قشنگی داشت و آن این بود که واحدی با نوشتن رمان، ارتباط مونولوگ، منبر یکطرفه و تکلم وحده را به یک ارتباط دیالوگی، دوسویه و دارای موافق و مخالف تبدیل کرده است. کسانی که زبان و روحیات نسل جدید را نمیفهمند، در دوره سنتی خودشان گیر کردهاند و با فناوری و ابزار ارتباطی جدید آشنا نیستند. خیلی از همنسلان ما از ورود به جغرافیای ذهنی نسل جوان پرهیز میکنند. من سعی کردم به این جهان عجیب وارد شوم و آنها را تحریک کردهام که بافتهها و یافتههای ذهنیشان را بیرون بریزند تا همانها را دستمایه ارتباط با آنها کنم؛ حالا چه با سخنرانی، چه با مشاوره، چه با رماننویسی و چه با اشکال دیگر. دهه هشتادیها و دهه هفتادیها مرا امین خودشان میدانند و تا حد زیادی ارتباط با آنها برقرار کردهام.
در اثر جدید، چقدر خودنگاری کردهاید و از زندگی شخصی و اطرافیان برای نوشتن و شخصیتسازی بهره بردهاید؟
همواره پدیدهها، سوژهها، صحنهها و... حاصل دیدهها و شنیدههای نویسنده است. فرضی نیست. مثلا وقتی من درباره مدعیان مسلمانی مینویسم، قطعا زیاد دور و برم از این دست افراد دیدهام. گاهی اتفاقات قشنگ یا نازیبایی میبینیم که ممکن است بعضیها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده نباشد، اما هسته و کانون اولیهاش موجود است. در «آقای سلیمان» حضور جدیتری داشتم؛ جوری که خوانندهها میگفتند شخصیت «آقای چراغی» چقدر شبیه خود شماست. اینجا هم حضور دارم. وقتی پای قضاوت و اصلاح کنشهای منفی به میان میآید، نویسنده دیدگاههای خودش را مطرح میکند.
پایان پیام/