«میرو» سومین اثر سینمایی ریگی از فیلمسازان بلوچ کشور پس از فیلمهای «لیپار» و «هوک» است که در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصهای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت میشود. فیلمساز همانند فیلمهای قبلی خود به سراغ خطه سیستان و بلوچستان رفته است.
«میرو» شباهت عجیبی به فیلم«هوک» دارد که سال گذشته در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد؛ با همان محتوای ارزشمند اما ساختاری نه چندان محکم و قوی در قثه گویی. در «هوک» فیلمساز با روایت زندگی دوبرادر و در «میرو» با نمایش رابطه عاطفی یک پدر و پسر میخواهد بخشهایی از واقعیت قوم بلوچ و منطقه سیستان و بلوچستان را به تصویر بکشد.
بلوچها، قومی آرام و به دور از ستیزه جویی و اهل مدارا هستند و متاسفانه در چند دهه گذشته، به واسطه فعالیتهای معدودی از افراد که خشونت را بر پیشانی برخی از طوایف این قوم وصله کردهاند، چهرهای ناقص و حتی متناقض در اذهان عمومی به وجود آمده است.
داستان «میرو»
میرو داستان نوجوانی است که با وجود مخالفتهای سرسخت پدر و مادرش اهل قمار و شرط بندی است. او برای فرار از آخرین خرابکاری اش به اردگاه آموزشی رزمندگان میرود و آشنایی با حاج قاسم میرحسینی همزمان با مرگ پدرش او را به پسری اهل تبدیل میکند. داستان فیلم به همین سادگی و کلیشهای است و قابل پیش بینی بودن قصه آن توأم با ریتم کند سبب بی حوصلگی مخاطب میشود. فیلمنامه «میرو» نحیف و فاقد گرههای داستانی جذاب است، اگر از سیر تحول و تغییر بیرو که با مرگ پدرش_ گهرام_ آغاز شد بگذریم، مشخص نیست چگونه جمعه_ دوست بیرو_ قانع میشود که گهرام عامل مرگ پدرش نبوده و دست از خصامت با بیرو برمیدارد؟! شاید فیلمساز قصد داشته آفت این فرهنگ عرفی غلط یعنی شایعه سازی میان مردم بویژه در محیطهای کوچک و روستایی را آسیب شناسی کند اما اینکار بسیار سطحی انجام میگیرد.
«میرو» همانند «هوک» به تنهایی می تواند یک مستند شریف در مورد اقلیم بلوچستان و زندگی مردمان شریف آن خطه باشد نه یک فیلم داستانی در حد و اندازه جشنواره فیلم فجر، اثری که میتوانست همچون «لیپار» در جشنواره فیلم کودک و نوجوان به موفقیت برسد و اینگونه اکرانش در قاب جشنواره بشدت در ذوق مخاطب نزند و در این مدیوم تنها در حد یک تله فیلم دسته چندم تلویزیونی باقی نماند و عجیب آنکه چگونه باتوجه به انتقاداتی که سال گذشته توسط منتقدین و مخاطبان به فیلم«هوک» وارد شده بود، امسال نیز ریگی با همان فرمول فیلمسازی و اینبار با نام «میرو» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد؟!
به نظر نگارنده بهترین سکانسهای فیلم سکانسهای مربوط به رفتن بیرو و افضل به اردوگاه آموزشی رزمندگان میباشد. گرچه این سکانسها مخاطب را یاد فیلم «اخراجیها» می اندازد. نحوه برخورد صبورانه حاج قاسم با بیرو و تأثیر شگرفی که در تحول شخصیتی او دارد، از نکات مثبت داستان است. فیلمساز تمام تلاش و بضاعت خود را بکار گرفته تا تصویری دوست داشتنی از یک قهرمان ملی نشان دهد و الحق و الانصاف دراین مورد موفق میشود. تصویر حاج قاسم داستان با آن صورت خنده رو در همین چند سکانس در ذهن مخاطب حک میشود و ایکاش بجای سکانسهای طولانی و گاه خسته کننده دعواهای بیرو با اهالی روستا و یا نمایش مکرر منظره غروب خورشید برفراز دریا، بخش بیشتری از فیلم در اردوگاه روایت میشد.
فیلم تأکید بسیاری بر حلال بودن روزی دارد؛ از نمایش تلاشهای شبانه روزی و طاقت فرسای ماهیگیران گرفته تا صحبتهای گهرام به بیرو. پدری که بقدری از قماربازی و شرط بندی پسرش در عذاب است که حاضر است جان خود را فدا کند تا پسرش از این منجلاب بیرون بیاید. حفظ حرمت خانواده، آموزش شکل گیری روابط درست والدین با فرزندان و مهمتر از آن تأکید بر حرف زدن والدین با فرزندان برای حل مشکلات و درک نیازهایشان مفاهیمی است که همیشه مورد نیاز یک جامعه سالم و موفق میباشد.
در پایان باید گفت تلاش حسین ریگی در این فیلم همچون آثار گذشتهاش برای نمایش تصویری متفاوت از اقلیم سیستان و بلوچستان و مردمان آن قابل تقدیر و محترم است؛ مخاطب در این فیلم بیشتر با ذات مردمان بلوچ بدور از کلیشههایی چون مواد مخدر، قاچاق و … روبه رو میشود، مردمانی که برای رزق حلال تلاش میکنند و برای بزرگان قوم خود احترام قائل هستند اما “میرو” بهرحال فیلمی در حد جشنواره فجر نمیباشد و ایکاش ریگی برای فیلم بعد ضمن رفتن به سراغ موضوعات پیچیده تر و فیلمنامههای کاملتر و بالابردن توانایی فنی و مهارتی خود، تصویر بدیع و تازهتری از خطه مادری خود نمایش دهد.
پایان پیام/