فیلم سینمایی «آسمان غرب» به نویسندگی و کارگردانی محمد عسگری و تهیهکنندگی حبیب والینژاد که در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد، گوشهای از مبارزات و ایستادگی سرسختانه شهیدحسین همدانی و حسین ادبیان در کنار خلبانان هوانیروز ارتش و نیروهای مردمی را برای جلوگیری از سقوط شهر سرپل ذهاب شاهد هستیم. این فیلم دلاورمردیهای شهید علیاکبر شیرودی را در التهابات یک ماه نخست جنگ در منطقه غرب کشور به تصویر میکشد.
میلاد کیمرام، امیرحسین آرمان، نادر فلاح، آرمین رحیمیان، کریم امینی، روح الله زمانی، محمدرضا صولتی، پیام اینالوئی، احسان عباسی، صفر محمدی، راحیل لطفی، احسان صاحب الزمانی، یوسف فروتن، کیوان آزاد، پرهام غلاملو، سمیه مهری، نیوشا علیپور، وحید عبدالمجیدی، رامین قربانی، مهران میرزایی، مجتبی واشیان، توران یاقوتی، امیر حسین شام بیاتی، محمد طلایی و باحضور افتخاری تورج الوند و نسیم ادبی در این اثر نقشآفرینی میکنند.
این اثر که روز چهارشنبه ۱۸ بهمن ماه در سینمای رسانه به نمایش درمیآید، محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابیست که با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران تولید شده است.
به همین بهانه با بهزاد آقابیگی طراح لباس «آسمان غرب» به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
فیلمنامه اولین دلیل من برای حضور در یک پروژه است و بعد کارگردان. من با کارگردانان فیلماولی هم کار کردم مانند «مجنون» مهدی شاهمحمدی که مستندسازی حرفهای است و یا در اولین تجربه فیلمسازی هادی حجازیفر که فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» بود، حضور داشتم. در وهله اول اسم کارگردان برایم در اولویت نیست بلکه رزومه و دانایی کارگردان برایم اهمیت دارد.
محمد عسگری از جمله کارگردانانی است که رزومه بسیار خوبی دارد و در زمینه دستیار کارگردانی فیلمهای بسیار مهمی را کار کرده است. من نیز با ایشان در فیلم سینمایی «محمد رسول الله» مجید مجیدی کار کرده بودم؛ من دستیار طراح لباس بودم و او دستیار کارگردان. همچنین وی در فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به عنوان شخصی که انتخاب بازیگر را برعهده داشت، کار میکرد و من طراح لباس بودم.
همکاری لذتبخشی در «آسمان غرب» داشتم و باید بگویم او مانند کارگردانانی که ۲۰ سال سابقه کار دارند، فعالیت میکند و اصلا به نظر نمیرسد که «آسمان غرب» تجربه دوم او در زمینه فیلم بلند باشد. محمد عسگری میداند چه میخواهد و اتفاقا بسیار در کار سختگیر و ریزبین است و توجه زیادی به جزییات دارد. قصه «آسمان غرب» مربوط به ۴۰ سال قبل است؛ ما درباره آرمهای خلبانی و لباسهایشان تحقیقات زیادی انجام دادیم اما در نهایت به من اعتماد کرد و توانستم کار خود را انجام دهم.
لباس نظامی در حال حاضر هم شبیه شکل سابقش است اما توجه به جزییات باعث میشود که ما متوجه شویم به عنوان مثال یقه لباس در چهل سال قبل، بزرگتر از الان بوده و حتی گوشه پایین جیبهای آن دوره متفاوت دوخت شده است. این توجه به جزئیات کار را حرفهای میکند.
شیوه کاری من رئال است و اصلا نمیخواهم طراحی در آن دیده شود. در حقیقت طراحی لباس باید به گونهای باشد که انگار لباس برای همان دوران است. من تا جایی که امکان دارد با کهنهکاری و عوض کردن رنگ لباسها، با استفاده از مستندات آن دوره، طراحی را به دوره مدنظر نزدیک میکنم.
من آرشیو شخصی ندارم اما افرادی هستند که کارشان نگهداشتن همین آرشیوهاست و من از آنها استفاده میکنم.
روزهای پایانی فیلم سینمایی «مجنون» بودم که حبیب والینژاد، تهیهکننده محترم کار، با من تماس و از من قول گرفت که خود را به تهران برسانم. من در این مرحله حتی نمیدانستم کارگردان کار محمد عسگری است، بعدا که با ایشان به گفتوگو نشستم، متوجه شدم که «آسمان غرب» کار پُرزحمتیست و یکی از سختترین پروژههایی بود که من تا به حال انجام دادهام.
لباس خلبانی اصلا به گونهای نیست که شما بتوانید آن را از بیرون تهیه کنید؛ این لباس بر اساس سایز دقیق فرد موردنظر باید ساخته شود. از سوی دیگر باید بگویم که لباس اصلی خلبانی از کشورهای اروپایی وارد میشود؛ چراکه نشستن در جایگاه خلبانی خود یک کلاس درس است و لباس باید بگونهای باشد که خلبان متمرکز باشد. من تک به تک لباسها را بر اساس قد، وزن و اندازه دقیق بازیگرها طراحی کردم و سپس دوسخته شد.
در این میان مهم است که آناتومی بدن خلبان در کار خوب دربیاید. بعضی از بازیگران شکم و پهلو دارند و لباس خلبانی به خوبی به تنشان نمینشیند. اما در «آسمان غرب» این نکته به خوبی رعایت شد و ما در نهایت شاهد یک سری خلبان تراشیده و خوش استایل هستیم.
جا دارد که یک تشکر ویژه از امیرحسین آرمان داشته باشم که با خوش استایلی و خوش تراش بودنش بسیار به طراحی لباس من کمک کرد. ایشان در نهایت به یک ارتشی خوش استایل و درست در فیلم تبدیل شد که برای من بسیار لذت بخش بود.
بیوگرافی شخصیت فیلم یکی از گزینههاییست که طراح لباس باید از آن اطلاع کامل داشته باشد. به عنوان مثال من باید میدانستم که «شهید علیاکبر شیرودی» اهل کجاست؟ در کدام محله بزرگ شده است؟ تحصلاتش چیست؟ مجرد بوده یا متاهل؟ یا حتی ماشین شخصیاش چه بوده است؟ روابط اجتماعیاش به چه صورت بوده؟ فرد شوخ طبعی بوده یا شخصیت جدی داشته است؟ و... همه این گزینهها در کنار هم سلیقه شخصی کاراکتر را به من نشان میدهد.
من قبل از طراحی حتما باید جواب تمام این سوالات را از نویسنده و کارگردان پیگیری کنم و حتی باید بدانم رنگ مورد علاقه این شخصیت چه بوده است. همچنین در کنار این موارد باید ژانر فیلم و اینکه قرارست در چه قالبی ساخته شود، توجه کنم.
من و بهزاد جعفری طراح صحنه «آسمان غرب» کارهای مشترکی از قبل داشتیم و اساسا با هم تعامل داریم. از نظر من طراحی صحنه و طراحی لباس در چنین کارهایی باید جدا انجام شود.
شاید در برخی آثار که طراح لباسش کار خاصی ندارد بتوان این دو را در کنار هم قرار داد اما در پروژهای مانند «آسمان غرب» که باید مستندات آن دوره رعایت شود و خود طراحی لباس تحقیقات وسیعی میخواهد باید این دو از هم جدا باشند.
من و بهزاد جعفری در ابتدا با هم چالش داشتیم اما همین مساله باعث شد که ما در نهایت به یک نقطه نظر مشترک برسیم. طراحی صحنه و لباس باید به نوعی باهم همکاری داشته باشند که اصطلاحا کار بیرون نزند و پالت رنگی مدنظر درست شکل بگیرد.
فیلمبردار هم نقش مهمی در روند درام فیلم دارد. گاهی ژانر فیلم به گونهای است که صحنه و لباس به درستی در آن دیده نمیشود. من با فیلمبردار حتما رنگ را چک میکنم و در همان حین فیلمبرداری و جلسات پیشتولید به نقطه مشترک رسیدیم.
ما و محمد عسگری باهم تصمیم گرفتیم که در «آسمان غرب» زیاد رنگ نبینیم. به عنوان مثال ما در تحقیقاتمان متوجه شدیم که کوردهای قصر شیرین در آن دوره چقدر لباسهایشان مشکی و قهوهای بود و مردان آنجا زیاد لباس محلی نمیپوشیدند.
طراحی افراد حاضر از قصر شیرین در فیلم برای من بسیار جذاب بود چرا ما آنها را واقعگرا نشان دادیم. این بسیار نکته مثبتی در فیلم بود و دوست داشتیم دقیقا دهه ۶۰ آنجا را به تصویر بکشیم. در تجربههای قبلی من، افراد کردستان را خیلی با لباسهای کوردی محلی نشان میدادند اما من این را نکته مثبتی میدانم که لباس واقعی آن روزها را به تصویر کشیدیم.
این مساله را با توجه به لوکیشن پیش بردیم. مثلا ما متوجه شدیم که «شهید شیرودی» در خانه سازمانیهای سرپلذهاب زندگی میکرد. با توجه به فرمت خانه سازمانی و چیدمان خانه متوجه شدیم که وضعیت متوسطی داشتند.
پدر و مادر شهید شیرودی هم با آنها زندگی میکردند و اهل شمال بودند. پس ما آنها را شمالی طراحی کردیم. از سوی دیگر همسر شهید شیرودی را با توجه به این اهل کرمانشاه بودند، یک خانم شهری دهه ۶۰ طراحی کردیم. ناگفته نماند که در تعامل با پسر شهید شیرودی توانستیم عکسهای خانوادگیشان را در اختیار داشته باشیم و با استفاده از این مستندات و طبق تمام بیوگرافی که از ایشان سراغ داشتیم، لباسها را طراحی کردیم.
ما فیلم هلیکوپتری نداشتیم و حضور هلیکوپتر در فیلم خودش بسیار جذاب است و ناخودآگاه هیجان را به بیننده منتقل میکند. اساسا در فیلمهای ایرانی خیلی کم خلبان و هلیکوپتر به چشم میخورد اما در این فیلم هر روز ۱۰ هلیکوپتر کبری با خلبانهای اصلی خودشان آفیش بودند. «آسمان غرب» بسیار متفاوت از سریال «سیمرغ» که درباره شهید شیرودیست، ساخته شده و با مقایسه خلبانان این دو فیلم میتوان به این امر پی برد که ابهت دادن به یک خلبان در فیلم بسیار مهم است.
طبیعتا بازیگران این فیلم خلبان نبودند و ما برای خلبانان محترمی که به عنوان بدل بازیگران در فیلم حضور داشتند با همان دقت و جزئیات بازیگران اصلی لباس دوختیم. در کل «آسمان غرب» تجربه عجیب و غریبی بود و چالشهای زیادی برایم داشت. من نمیتوانستم لباس خلبانی را از هیچجا تهیه کنم و تمام چیزی که شما در فیلم میبینید، شخصی است. به عنوان مثال کلاه خلبانی را از یک خلبان بازنشسته که به سختی پیدایش کردم، گرفتم.
طراحی لباس برخی از فیلمها به گونهای است که هر کس میتواند طراح آن باشد؛ در واقع آن فیلمها طراحی لباس ندارند، انتخاب لباس دارند. در خیلی از آثار رئال از لباسهای خود بازیگر استفاده میشود.
البته ممکن است بازیگران منظورشان از طراحی لباس، طراحی لباس برای خارج از سینما و راهاندازی مزون باشد. طراحی لباس فیلم کاملا از طراحی مد جداست و حتی این طراحی مد قابلیت اجرا در جمهوری اسلامی ندارد. البته که مد اسلامی هم داریم و بحث آن جداست.
پایان پیام/