خبرگزاری فارس؛ یادداشت- علیرضا اسماعیلی مازگر: از عوامل اصلی و زیربنایی نتایج نامطلوب پیشرفت در گام اول انقلاب، حاکمیت تفکر توسعهمحور بر برنامههای بلندمدت و میان مدت توسعهای کشور بوده است. خوشبختانه از یک دههی اخیر در سطح گفتمانی شاهد تحوّل از مدلهای توسعه به الگوی پیشرفت با هدایت و راهبری حکمیانه مقام معظم رهبری بوده ایم. روی کارآمدن دولت سیزدهم با رویکرد تحولی، فرصت تاریخی مناسبی است تا در سال های آغازین گام دوم انقلاب، شاهد گذار از مدل های توسعه به الگوی پیشرفت در سطح برنامه ای نیز باشیم.
از الزامات پیشینی ترسیم مسیر و نقشه راه رشد و توسعه هر کشوری، تعریف الگوی توسعه یا پیشرفت متناسب با مختصات هویتی آن جامعه است. جوامع متعلق به زیست بوم پیدایش انقلابهای کبیر، لاجرم می بایست مدل توسعهی خود را با مختصات هویتی گفتمان تولید شده توسط آن انقلاب طراحی نمایند که در غیر اینصورت، در اجراء با مشکلات اجتنابناپذیری مواجه میشوند.
ایران اسلامی، زیست بوم اصلی پیدایش انقلاب اسلامی است؛ انقلابی که در زمره یکی از سه انقلاب کبیر و مادر تاریخ معاصر جهان قرار دارد. از اینرو، مدل و الگوی توسعهی آن می بایست دارای تناسب و سازگاری کامل هویتی با گفتمان معرفتی آن باشد.
در چهل سال گذشته از انقلاب اسلامی، مدل های توسعه ای تدوین شده در ایران با مبانی شناختی غیرخودی طراحی و به مرحله اجراء گذاشته شده اند که طبیعی است با نتایج قابل قبولی همراه نشده باشند. «سند چشم انداز بیست ساله» و «برنامههای توسعهی پنج ساله اول تا ششم»، برنامه های بلند مدت و میان مدت کشور در مدت مزبور هستند که به دلیل ناسازگاری مبانی معرفتی آنها با هویت گفتمانی انقلاب اسلامی، با ناکامی مواجه شده اند.
از حدود یک دههی اخیر، با درایت، هوشمندی و هدایت حکیمانهی رهبر معظم انقلاب، شاهد تحول گفتمانی از مدل های توسعه به الگوی پیشرفت هستیم که تدوین «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»، مصداق بالادستی این تغییر و تحول گفتمانی بشمار می آید. همچنین دیگر اقدامات بالادستی از قبیل صدور «بیانیهی گام دوم انقلاب» و ابلاغ «سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی»، شتاب و سرعت تحول گفتمانی مزبور را موجب گردیده است. به تبع تحول گفتمانی در بالادست، تغییر رویکرد در پایین دست بویژه در برنامه های میان مدت توسعه ای، امری واجب و ضروری است که امید و انتظار می رود با روی کارآمدن دولت تحول گرا، شاهد وقوع آن باشیم.
چرا توسعه گرایی مانع اصلی پیشرفت در چهل سال اول انقلاب بوده است؟
توسعه (development)، مفهومی پربسامد و از مباحث پردامنه در ادبیات علوم اقتصادی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و بطورعام علوم انسانی است. هرچند تعاریف مختلف و متعددی درخصوص مفهوم «توسعه» از سوی اندیشمندان حوزههای مختلف علوم انسانی ارائه شده است، لیکن وجه اشتراک اغلب آنها، تعلّق و وابستگی معنایی و هویتی به گفتمان لیبرالیسم است.
در راستای شناخت بهتر و بیشتر ابعاد هویتی و لایه های معنایی مفهوم «توسعه»، از روش شناسی تحلیل گفتمان بهره میبریم. در این چارچوبِ روشی، هویت معنایی مفهوم «توسعه» در جذبهی دالِّ مرکزی و سایر عناصر منظومهی گفتمانی لیبرالیسم قابل فهم و تفسیر می باشد.
از منظر رویکرد گفتمانی، هر مفهومی بخودی خود و در محیط خارج از گفتمان، فاقد معنا و هویت است. مفاهیم در هر گفتمان در جاذبهی معنایی دالِّ مرکزی و در زنجیره هم ارزی و تفاوت، مفصلبندی و به انجماد معنایی میرسند. همانطور که در نمودار زیر ترسیم شده است، «توسعه»، از مفاهیم و عناصر اصلی گفتمان لیبرالیسم است که معنا و هویت آن در جاذبهی دالِّ مرکزی این گفتمان یعنی اومانیسم شکل گرفته است. همچنین سایر مفاهیم اصلی این گفتمان از قبیل: سکولاریسم، کاپیتالیسم، یوتیلیتاریانیسم، عقلانیت ابزاری، آزادی غیرمتعهدانه، حقوق طبیعی، دموکراسی لیبرال، ناسیونالیسم و ... در شکلگیری لایههای معنایی و هویتی مفهوم «توسعه» تاثیر داشتهاند به این معنا که توسعه در گفتمان لیبرالیسم، لاجرم سکولار است. عقلانیت حاکم بر توسعه، عقلانیت ابزاری است. رویکرد اخلاقی توسعه، مبتنی بر اصالت لذت و اصالت سود و منفعت است. در معنای توسعه، کاپیتالیسم و اصالت سرمایه نهفته است و الگوی سیاسی رهیافت توسعه، لیبرال دموکراسی است که در آن طبقهی بورژوا، دموسِ واقعی آن را شکل میدهند و ...
یکی از مفروضات تحلیل گفتمان، ضدیت و خصومت است. این روش تحلیلی برای پاسخ به این سوال که هویت های متکثر، چند پاره، کدر و متنگریز چگونه در یک گفتمان به وحدت میرسند، از مفهوم ضدیت سود می جویند. گفتمانها از طریق ایجاد مرزهای سیاسی و ضدیت میان ما و دیگری، در یک زنجیرهی هم ارزی هویت یکپارچه خود را تعریف نموده و در عین حال، مانع تثبیت معنایی گفتمانهای رقیب میشوند.
در برابر و در ضدیت با لیبرالیسم، به عنوان یک گفتمانِ کلان، ناگزیر می بایست کلان گفتمانی به عنوان رقیب قرار داشته باشد تا امکان هویتیابی و انسجامبخشی فراهم گردد. اگر لیبرالیسم گفتمانی برآمده از انقلاب کبیر فرانسه هست، رقبای همتراز آن یقیناً گفتمانهای برآمده از انقلاب های کبیر خواهند بود. «کمونیسم» و «اسلام سیاسی»، دو کلان گفتمان برآمده از انقلاب کبیر روسیه و انقلاب کبیر اسلامی ایران هستند که دیگرها (others) و رقبای اصلی لیبرالیسم بشمار میآیند. پس از فروپاشی شوروی و افول گفتمان کمونیسم از جایگاه رقیب، گفتمان اسلام سیاسی در جایگاه دیگرِ لیبرالیسم قرار گرفت. در این تقابل و خصومت مستمر، گفتمان لیبرالیسم از موقعیت هژمونیک خود برای بیقراری و ازجاشدگی معنایی و ایجاد بحران هویت در گفتمان اسلام سیاسی بهره برده است که در موضوع بحث ما یعنی مفهوم و دالِّ «توسعه»، شاهد بحران معنا در چهار دههی اخیر بوده ایم. به عبارت دیگر، ضدیت و خصومت دائمی لیبرالیسم با اسلام سیاسی آنهم از جایگاه گفتمانِ هژمون، مانع هویتیابی مفهوم توسعه در گفتمان اسلام سیاسی متناسب با هویت دال مرکزی و سایر عناصر آن شده است.
همانطور که در شکل بالا ترسیم شده است، در منظومهی معنایی گفتمان انقلاب اسلامی دالّهایی چون عدالت، شریعتِ عقلگرا، آزادگی و حُرّیت، عقلانیت وحیانی، اصالت امر اخلاقی با معیار حسن و قبح عقلی، مردمسالاری دینی، امت اسلامی، تعالی انسانی و ... حول جاذبهی دالِّ مرکزی آن یعنی اسلام مفصل بندی شده اند. «پیشرفت»، از مهمترین عناصر گفتمان اسلامی سیاسی است که هویت معنایی آن در جذبهی دالِّ مرکزی و متاثر از عناصری است که به برخی از آنها اشاره گردید. در گفتمان انقلاب اسلامی، پیشرفتِ بدون عدالت بی معناست. عقلانیت حاکم بر پیشرفت، عقلانیت وحیانی است و نظام حقوقی حاکم بر آن، شریعت عقلگرا و اجتهادی است. در مفهوم پیشرفت، آزادگی، حُرّیت و تعالی انسانی مدنظر است و امور اخلاقی با معیار حسن و قبح عقلی از اصالت برخوردارند.
متاسفانه درپی بیقراریهای معنایی ناشی از تقابل و ضدیت گفتمان لیبرالیسم در چهار دههی اول انقلاب، دالِّ «پیشرفت» آنگونه که میباید موفق به هویتیابی و انجماد معنایی نگردید. اگر نگاهی گذرا به مبانی نظری و معرفتی حاکم بر برنامهی توسعهی بلندمدت «چشم انداز بیست ساله 1404» و «برنامههای توسعهی پنج ساله اول تا ششم» داشته باشیم، بیقراری معنایی و بحران هویتِ حاکم بر دالِّ «پیشرفت» و علت آن بیشتر روشن خواهد شد. در سال 1383، سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور که عهدهدار تدوین سند چشم انداز بیست ساله و برنامهی چهارم توسعه بود، کتابی با عنوان «مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه» را چاپ نمود که به وضوح از حاکمیت معرفتی گفتمان لیبرالیسم بر جریان فکری طراحان و تدوین کنندگان برنامه های بلند و میان مدت توسعه کشور حکایت داشت. در جای جای این کتاب، از مفاهیم و ارزش های جهانشمول انقلاب کبیر اسلامی، به آرزوهای رمانتیک ملی یا اسلامی تعبیر شده و انقلابیگری معادل با بنیادگرایی قلمداد شده است (ج1: 343 و 345). همچنین مقولاتی نظیر مبارزه با غرب و استکبار و مبارزه با آمریکا و اسرائیل، به عنوان جلوه ای از قدرت منفی ایران و از موانع توسعهی کشور معرفی شده است (همان: 343 و 421). در این کتاب، از نظام مقدس اسلامی به نوازندهی خارج از ارکستر بین المللی تعبیر شده و توصیه شده است جمهوری اسلامی هرگونه مبالغه، مخاصمه و ستیزه جویی را کنار بگذارد تا اهداف برنامه های توسعه ای کشور محقق شود (همان: 343).
آنچه در سطور بالا و در قالب کتاب فوق الذکر در ارتباط با حاکمیت گفتمان لیبرالیسم بر فضای علمی، نظری و تصمیم گیری کشور در موضوع توسعه اشاره گردید، تنها بخش بسیار کوچکی همچون قسمت بیرونی یک کوه یخ است که بخش اصلی و عمدهی آن از دیدهها پنهان است. طی دهههای گذشته، صدها جلد کتاب و هزاران مقاله ذیل مفهوم «توسعه» با همان هویت معنایی که در سطور بالا به اجمال ذکر گردید، ترجمه، تالیف و منتشر شده است. «جامعه شناسی توسعه»، «اقتصاد توسعه»، «نوسازی و توسعه»، «تجدد و توسعه»، «موانع توسعه در ایران»، «برنامهریزی توسعه»، «استراتژی های توسعه اقتصادی»، «جنسیت و توسعه»، «نقش سرمایه در توسعه»، «توسعه به مثابهی آزادی»، «پیشگامان اقتصادی توسعه»، «بنیانهای نظری توسعه پایدار»، «فلسفهی توسعه»، «عقل و توسعهیافتگی» برخی از عناوین کتاب های مورد اشاره میباشند. بدیهی است که با حاکمیت چنین رویکردی بر فضای علمی و دستگاههای متولی تدوین برنامههای توسعه ای کشور، دالِّ «پیشرفت» فرصت و امکان کافی برای هویتیابی متناسب با مبانی شناختی انقلاب اسلامی و جایگزین شدن بجای مفهوم «توسعه» را بدست نیاورده باشد.
درمجموع، آنچه روشن است اینکه، حاکمیت رویکرد توسعهای با هویت لیبرالی بر فضای علمی و بخشهای تصمیمگیر و سیاست گذار کشور، مهمترین و زیرساختی ترین مانع پیشروی پیشرفت طی چهار دههی اول انقلاب بوده است.
تحول گفتمانی؛ از توسعه به پیشرفت
وضعیت موجود و بحران معنایی و هویتی حاکم بر مفهوم «پیشرفت» که در بخش قبلی به آن پرداخته شد، درصورت تداوم و استمرار میتوانست تهدیدی جدی برای قابلیت اعتبار (credibility) و دسترسی (availability) گفتمان انقلاب اسلامی باشد و روند افزایش دامنهی نفوذ آن را با مشکل جدی مواجه نماید. لیکن، از اوایل دههی چهارم انقلاب، با درایت و هوشمندی حکیمانه مقام معظم رهبری، شاهد آغاز نهضت تحوّل گفتمانی از مدلهای توسعه به الگوی پیشرفت هستیم. ایشان در پیام نوروزی اولین سال آغاز دههی چهارم انقلاب، این دهه را «دههی عدالت و پیشرفت» نامگذاری کردند که به نوعی آغاز فرمان تحوّل گفتمانی از توسعه به پیشرفت است. یکسال بعد، نخستین نشست اندیشههای راهبردی با حضور جمعی از اندیشمندان کشور در محضر رهبر انقلاب تشکیل میشود که در این نشست، تدوین «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» به عنوان مبناییترین و راهبردیترین اقدام تحوّلی از سوی معظم له مطرح میگردد. ایشان بدرستی فرهنگسازی و گفتمانسازی در موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مقدم بر تدوین و اجرای آن دانسته می فرمایند: «هدفی که ما از تشکیل این جلسه داشتهایم، این است که یک فرهنگ و یک گفتمان، اوّل در میان نخبگان و به تبع آن در سطح عموم جامعه [در موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت] به وجود بیاید ... متأسفانه جامعهی نخبگانی ما هنوز در بخشهای مهمّی از این مسئله به یک نتیجهی صحیح و درست نرسیدهاند؛ که این باید اتّفاق بیفتد و به حول و قوّهی الهی اتّفاق خواهد افتاد» (10/09/1389).
رهبر معظم انقلاب طی بیانات مختلف به تبیین و تشریح مختصات معنایی و هویتی مفهوم پیشرفت می پردازند. به عنوان مثال ایشان در جمع نشست مزبور می فرمایند: « اوّلاً کلمهی "پیشرفت" را ما با دقّت انتخاب کردیم؛ تعمّداً نخواستیم کلمهی "توسعه" را به کار ببریم. علّت این است که کلمهی توسعه، یک بار ارزشی و معنایی دارد؛ التزاماتی با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جا افتادهی متعارف جهانی را که معنای خاصّی را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعهی کار خودمان بکنیم. ما مفهومی را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از "پیشرفت"» (همان). ایشان در بیان دیگری میفرمایند: «مدل توسعه را ما از غرب نمیگیریم؛ اوّلاً ما اسم این حرکت را "پیشرفت" میگذاریم، نه آنچنان که آنها اسمگذاری میکنند "رشد و توسعه". مدل پیشرفت کشور را ما از غرب نمیگیریم. غربیها بهخاطر این روش و این مدل، خودشان را بدبخت کردهاند، مشکلات فراوانی برای خودشان درست کردهاند؛ زرق و برق هست امّا باطن و درون، پوسیده و رو به فساد است» (12/08/1397). همچنین در سخنرانی دیگری میفرمایند: «از چند سال قبل از این آمدیم گفتیم "الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت"؛ بنده کلمهی توسعه را هم عمداً به کار نبردم. آقایانی که مسئول این کار هستند و از آن وقت ما با اینها ارتباط داریم، میدانند؛ بنده عمداً گفتم کلمهی توسعه را من به کار نمیبرم، چون کلمهی توسعه یک کلمهی غربی است؛ یک مفهوم غربی دارد؛ من کلمهی پیشرفت را به کار میبرم؛ الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی. چرا باید برای پیشرفت ما، دستهای غربی الگو بدهند بهصورت همین سند توسعهی پایدار یا ۲۰۳۰ و امثال اینها؟ (31/03/1396).
رهبر انقلاب علاوه بر صدور فرمان تحوّل گفتمانی از مدلهای توسعه به الگوی پیشرفت با اقداماتی از قبیل: نامگذاری دههی چهارم انقلاب به دههی عدالت و پیشرفت، دستور تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، نامگذاری سال های دههی اخیر با رویکرد پیشرفت و ...، بشخصه بیشترین نقش و سهم را در فرهنگسازی و گفتمانسازی، به عنوان پیش نیاز تحوّل از توسعه به پیشرفت داشته اند. همانطور که در نمودار زیر مشخص است، تنها در بازهی زمانی سالهای 1386 الی 1393، حجم قابل توجهی از کلیدواژه ها در بیانات، پیامها و ابلاغیههای ایشان در تبیین «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» بکار برده شده است که این اعداد و ارقام قابل توجه و قابل تامل هستند.
در بیست و دوم بهمن 1397 و در طلیعهی چهل سال دوم انقلاب، مقام معظم رهبری «بیانیهی گام دوم انقلاب» را صادر فرمودند که بنوعی چارچوب حرکتی نظام اسلامی در گام دوم را ترسیم نموده و زمینه را برای اجرای مطلوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت فراهم می نماید. رهبر معظم، با ذکر برکات بزرگ انقلاب در چهل سالهی اول و نیز با برشمردن ظرفیت ها، فرصتهای مادی، معنوی و سرمایهی عظیم انسانی، توصیه هایی را برای موفقیت در گام دوم و ورود موفق به مرحلهی جامعهپردازی و تمدنسازی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا فداه) ارائه می نمایند. بیانیهی گام دوم طی گذشت سه سال از زمان صدور، توانسته است موجی از امیدواری به آینده، افزایش روحیهی خوباوری، نشاط، شادابی و تحرک و پویایی را در کشور بخصوص در میان نسل جوان ایجاد نماید.
رهبر معظم که از اوایل دههی چهارم انقلاب با تدابیر حکیمانه توانست تحول گفتمانی از مدلهای توسعه به الگوی پیشرفت را به جریانی فزاینده در کشور مبدل نماید، با صدور بیانیهی گام دوم، شور و نشاط و روحیهی انقلابی مورد نیاز جهت ورود موفق به مرحلهی جامعهپردازی و تمدنسازی را ایجاد نمود. یقیناً نظام اسلامی در مقطع فعلی روحیه و آمادگی لازم جهت اجرای مطلوب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را کسب نموده است که امید می رود با فراگیر شدن جریان تحوّلخواهی و تحولّآفرینی دربخشهای مختلف کشور، شاهد اجرای قوی، قدرتمند و بانشاط الگو باشیم.
برنامه اول پیشرفت
همانطور که با درایت و راهبری حکیمانهی رهبر انقلاب، شاهد تحول گفتمانی در سطح راهبردی از مدل های توسعه به الگوی پیشرفت هستیم، سطح میانی و برنامههای میان مدت و نیز روش های اجرای برنامه نیز نیازمند تحوّل اساسی از رویکرد توسعه به رهیافت پیشرفت می باشد. برنامه پنج ساله توسعهی ششم کشور، که همانند پنج برنامه قبلی در اجراء ناموفق بود، در اسفند 1400 به پایان رسید و دولت سیزدهم مکلف بود در ماه های اول استقرار خود برنامه پنج ساله هفتم توسعه را تدوین و از ابتدای سال 1401 به اجراء بگذارد که این امر اتفاق نیفتاد و برنامه جدید با یکسال تاخیر ارائه خواهد شد. در زمان حاضر که مجمع تشخیص مصلحت نظام بدنبال نهایی سازی سیاست های کلی ناظر به برنامه هفتم توسعه بوده و دولت سیزدهم درحال تهیه برنامه مزبور است، فرصت مناسبی است تا شاهد تحول گفتمانی در تدوین برنامه های میان مدت از رویکرد توسعه محور به رهیافت پیشرفت پایه باشیم. در این خصوص توصیه می شود بجای تدوین و ارائه برنامه پنجساله هفتم توسعه در ذیل سند چشم انداز، برنامه اول پیشرفت در ذیل سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بیانیهی گام دوم انقلاب و سند تحول دولت مردمی تدوین و ارائه گردد. همانطور که در این یادداشت بررسی شد، حاکمیت رویکرد توسعه ای بر برنامه های توسعه طی چهل سال اول انقلاب، مانع اصلی هویت یابی الگوی پیشرفت و دلیل زیرساختی ناکامی شش برنامه توسعه بوده است، از اینرو، دولت تحولگرای سیزدهم می بایست برنامه های توسعه ای خود را با رویکرد پیشرفت دنبال نماید که در این چارچوب تغییر نام و محتوای برنامه برپایه رهیافت پیشرفت و ذیل اسناد بالادستی مزبور یک ضرورت بحساب می آید که امیدواریم این مهم مورد توجه ویژهی اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام و دولت سیزدهم قرار بگیرد و از ابتدای سال 1402، شاهد اجرای برنامه اول پیشرفت باشیم. البته از الزامات و بایسته های انجام این مهم، توجه و التزام به بیانات مهم و راهبردی مقام معظم رهبری در موضوع تحولخواهی و تحول آفرینی است (بیانات ایراد شده در مورخ 14/3/1399 و 21/2/1400) که طی آن ماهیت، جهت، منطق و الزامات تحول مورد اشاره و تبیین قرار گرفته است.
انتهای پیام/