گروه سیاسی خبرگزاری فارس،
تصور من این است که این سفر، مانند یک مثلث سه ضلع اصلی دارد. محور اصلی آن بحث امنیت انرژی است که با استراتژی پیشنهاد افزایش روزانه 2 میلیون بشکه نفت به عربستان و امارات و افزایش تولید گاز توسط قطر انجام می شود تا با این تدبیر بتوانند قیمت نفت و انرژی را در استاندارد مطلوب خودشان تنظیم کنند.
بدون شک بله. همان اصطلاح دوشیدن این گاو شیرده خاورمیانه در این نسخه نیز قابل طرح است.
اقدام راهبردی دوم عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی به عنوان کشوری که خانه خدا در آنجا قرار گرفته و به همین واسطه ادعای ام القرایی جهان اسلام را دارد، خواهد بود. بنا به تحلیل برخی اندیشکده ها یکی از طرح های پیشنهادی در قامت عادی سازی روابط 2 کشور، سفر برخی مسلمانان شهرک نشین مقیم اسرائیل به خانه خدا است؛ چرا که شروع این عادی سازی، پایان خوشی برای رژیم صهیونیستی و آمریکا دارد به این دلیل که آغاز شکست هیمنه تضاد ایدئولوژیک مسلمانان و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
محور سوم سفر بایدن به منطقه تقویت ائتلاف اعراب علیه ایران به وسیله تشکیل گروه های راهبردی دفاع هوایی و متعاقبا دفاع دریایی و زمینی است، به نوعی یک ارتش مشترک در راهبردها، تاکتیک ها و سخت افزار و نیروی زرهی خواهد بود تا بتوانند این مثلث دفاعی مشترک را برای مقابله با محور مقاومت و جریان های آزادی خواه منطقه طراحی کنند.
این یک محور عبری-عربی است یعنی در مواردی از حیث نرم افزاری اسرائیل دخالت می کند اما در بخش سخت افزاری و زرهی، محوریت با کشورهای عربی منظقه خواهد بود. هر سه محور این مثلث نیز اثر تقابلی مستقیم با ایران و کشورهای محور مقاومت دارند.
جبهه رقیب آمریکا در این شرایط با وضعیت استراتژیک بهتری مواجه است.
می توان گفت کشورهای همسوی منطقه یعنی کشورهایی که در دشمنی و مقابله با آمریکا اشتراک دارند که در اینجا می توان از روسیه نیز نام برد.
بله، در برخی شرایط شک نکنید. درست است که روسیه از حیث ایدئولوژیک در کشورهای محور مقاومت قرار نمی گیرد، اما از حیث کارکردی و دشمن مشترک و منافع مشترک حتما در جبهه رقیب آمریکا قرار می گیرد.
ما نمی توانیم نقش روسیه را در حملات هوایی به مواضع تروریست ها در سوریه، در برخی وتوهایی که علیه سوریه در سازمان ملل اتفاق افتاد و در برخی کنش های سیاسی که به صورت شفاف و رسانه ای علیه آمریکا داشت، نادیده بگیریم.
چین نیز از نظر اقتصادی در این محور قرار می گیرد. حتی در بسیاری از موارد سیاسی نیز چین همسو با محور مقاومت قرار گرفت؛ به عنوان مثال عضویت ما در پیمان شانگهای یا موضع گیری چین علیه برخی کشتارهایی که توسط داعش در منطقه اتفاق می افتاد، مواردی از این قبیل است؛ در کل اینطور نبود که مثل اروپا تمام قد در راستای منافع آمریکا موضع بگیرد.
در حال حاضر منابع انرژی اعم از نفت و گاز، بیشتر در کشورهایی تولید می شود که با آمریکا تقابل دارند و احتمالا زمستان سختی برای آمریکا و اروپا در پیش خواهد بود. به عبارتی اگر این تقابل بین این کشورها تا زمستان ادامه پیدا کند، به احتمال زیاد اتفاقات ناخوشایندی در حوزه صنعت غرب اتفاق خواهد افتاد که موجبات نارضایتی سرمایه داران و حتی عموم مردم آمریکایی و اروپایی را فراهم خواهد کرد؛ بنابراین آمریکا در این شرایط ناچار است که ایران را به دام برجام دلخواه خودش ببرد.
نمی توان اینگونه گفت چرا که بیشتر از منافع اقتصادی کوتاه مدت، از حیث راهبردی می تواند تبعات منفی داشته باشد؛ به این دلیل که آمریکا و اروپا در بحرانی ترین شرایط انرژی خود به سر می برند و بایدن برای گدایی انرژی به منطقه آمده است.
ما از این شرایط طلایی می توانیم در جهت پیوندهای راهبردی و قدرتمند سازی کشورهای هم پیمانمان و در برابر تحریم های ظالمانه دارویی و نظامی و صنعتی و تکنولوژیک آمریکا و اروپا استفاده کنیم و نباید مغلوب شویم و فریب این استراتژی آمریکا را بخوریم.
برجام بدون شک نسبت مستقیم با تحقق این موارد دارد و آمریکا ناچار به حقنه کردن برجام در شرایط فعلی است و تلاش گسترده ای در این مسیر خواهد کرد، چرا که اولا این مسئله قول انتخاباتی بایدن بوده است، ثانیا القای برجام باعث خلع سلاح کردن و از بین بردن قابلیت های تبعی ایران از نظر ژئوپلیتیک خواهد شد؛ در حال حاضر فرصت خوبی به وجود آمده و کشورهای مخالف آمریکا چه از نظر راهبردی و چه از نظر اقتصادی مثل بریکس، در حال شکل دادن یک گفتمان واحد علیه هژمونی آمریکا هستند و درصورت پذیرفتن برجام ما مجبور به رعایت الزاماتی می شویم که آمریکا و اروپا برای ما تعریف می کنند.
این وضعیت که پیمان های پولی و نظامی مخالف آمریکا به واضح ترین شکل ممکن ایجاد شده، بهترین شرایط است که ما بهره برداری مناسبی را مبتنی بر منافع ملی خودمان از این شرایط داشته باشیم.
بله، او پیش بینی چنین شرایطی را نمی کرد، چرا که در تاریخ اتفاق نیفتاده که روسیه و چین این حجم از مخالفت صریح را در برابر آمریکا داشته باشند و در مقابل دشمنان روسیه اینگونه مورد حمایت آمریکا قرار بگیرند؛ بنابراین آمریکا می خواهد در این شرایط به بهانه برجام یکی از مهمترین مخالفان ایدئولوژیک و اقتصادی قدرتمند خود را از دل این دشمنان بزرگ خارج کند.
این هم یک روند سیاسی و برای باج گیری بیشتر از دستگاه دیپلماسی ایران است که بحمدلله تا به امروز این باج داده نشده است. سپاه به نوعی اسم رمز بهانه گیری آمریکاست؛ اساسا فرض کنیم موضوع سپاه در مذاکرات اخیر مطرح نبود، آیا آمریکا حاضر بود تضامین لازم را برای عدم بازگشت تحریم ها و تعهد به مفاد برجام را به ایران بدهد؟ همانگونه که ما در ایران تضمین های مختلفی از جمله استقرار دوربین های آژانس، رعایت پروتکل های الحاقی بازرسی بازرسان آژانس و... دادیم.
بله به تمامی این تضامین جامه عمل پوشاندیم یعنی سازمان های بین المللی درون کشورمان مستقر شدند و سلامت فعالیت های هسته ای ما را تایید کردند. اما آمریکا چه؟ آیا آمریکا حاضر است از قابلیت های قانونگذاری خود در سنا استفاده کند؟ یا اینکه رئیس جمهور آمریکا حاضر است دستورالعمل اجرایی صادر کند؟
جالب است که اینها حتی از ظرفیت های خود در شرایطی که می دانند احتمال کمی برای بقای سیاسی در آینده کوتاه مدت دارند نیز حاضر به استفاده نیستند و در این حالت موضوعی به نام سپاه را بهانه کرده و تبدیل به مسئله اصلی کرده اند که این هم برای مصرف داخلی و انحراف فکری برخی جریانات داخلی آمریکا و همچنین برخی جریانات ضد مقاومت در عراق است؛ در صورتی که اساسا موضوع سپاه پاسداران در مسئله برجام مسئله درجه دو و سه است و مسئله اصلی اختلاف نظر ما، بحث تضمین هاست، بنابراین آمریکا با دست گرفتن بهانه ای مانند مسئله سپاه سعی دارد موضوع ضمانت اجرا و تضامین سیاسی خودش را لاپوشانی کند که البته این لاپوشانی برای کشور ما و کشورهای محور مقاومت کاملا عیان شده است.
به نظر ما اینگونه ادبیات از جانب بایدن به این معناست که آن ها اراده ای برای تحقق برجام ندارند، هرچند که در ظاهر ادعا دارند که تمام تلاش خود را برای احیای برجام انجام می دهند.
آمریکا در هر لحظه، هر اقدامی که برای تضعیف و شکست هیمنه ایران نیاز ببیند انجام می دهد، ولو اینکه تضمین هم داده باشد. در بخش قبلی گفتیم که تضمینی نخواهد داد اما حتی اگر تضمین بدهد با توجه به ساختار سیاسی خود آمریکا می تواند به راحتی از مکانیسم ماشه استفاده کند؛ به این دلیل که اساسا آمریکا کشور پیمان شکنی است و مافیاهای خود را در کشورهای مختلف در برخی موضوع ها مانند مسائل سیاسی، اقتصادی و نظامی در قالب جنگ های نیابتی فعال می کند؛ همانگونه که اوباما وارد طراحی برجام شد و بلافاصله در دوره بعد این تفاهم و قرارداد توسط ترامپ مورد تمسخر واقع شد. آمریکا به محض اینکه متوجه شود که مطالبات اش در سطح بین الملل محقق شده و ایران وارد مرحله تضعیف شده، حتما از مکانیسم ماشه استفاده خواهد کرد.
انتهای پیام/