به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی خبرگزاری فارس امروز نمایشگاهی از آثار حبیبالله صادقی در محل گالری حوزه هنری برگزار شد. به همین بهانه در این گزارش تلاش خواهیم کرد از زاویهای تازه به آثار این هنرمند بزرگ انقلاب اسلامی نگاهی داشته باشیم.
اگر قرار باشد آثار هنرمندانی را مبتنی بر شاخصهای نظریه انقلاب اسلامی انتخاب کنیم بیشک نقاشیهای حبیب الله صادقی جزو اصلیترین آن هاست. آثار صادقی نه تنها بازتابی از تحولات تاریخی جمهوری اسلامی هستند بلکه خود تبیینی نظاممند و اقناعی از تئوریهای نظام جمهوری اسلامی را پیش میکشند.
در کنار این عالم و جهان محتوایی، از منظر زیباییشناختی نیز عموم آثار صادقی رویکردی نقاشانه را پیش میکشند.
شاید بتوان شهید آوینی را نزدیکترین هنرمند به جهان هنری و ارزش و نگرشهای صادقی دانست، آشکارا رد تئوریهای آوینی در باب هنر را میتوان در آثار این نقاش بزرگ مشاهده کرد. آوینی، گرافیک را مولودی از موالید تمدن جدید بشری دانسته که ظهور فناوری چاپ، پیشدرآمد آن است. همچنین کاربرد اصلی این هنر را نقشآفرینی در تبلیغات و برای اهداف تجاری بورژوازی و سرمایهداری معرفی کرده که بهدلیل شرایط متاخر، متحول شده است.به گزارش فارس محور یکی از مقالات آوینی، زایش گرافیک از فرهنگ متجدد غرب است. در این مقاله، نوشته شده که در فضای فرهنگ مدرن، گرافیک یا به عوامزدگی و استثمار توسط تبلیغات تجاری گرایش دارد یا به انحصار روشنفکران درآمده و ارتباطش با مردم قطع میشود. اما در شرایط انقلابی و در شرایطی که هنر از هر دو وضعیت عوامگرایی و نخبهگرایی رها شود به شکوفایی میرسد.
آنچنانکه بهزعم شهید آوینی، در ایران بعد از انقلاب اسلامی این اتفاق رخ داد: «جاذبههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انقلاب، چه نفیا و چه اثباتا هنر را در همه زمینهها به صحنه عمل کشانده است و آن را از فضای دلمرده، بیتفاوت، خودپرستانه، روشنفکرزده و غربگرای پیش از انقلاب خارج کرده است.»
در حقیقت، شهید آوینی همانطوری که در عرصه سینما با دوگانه فیلم تجاری و فیلم روشنفکری مخالف بود و راه سومی برآمده از فرهنگ و ارزشهای اصیل ایرانی را جستوجو میکرد، در عرصه هنرهای تجسمی نیز چنین دیدگاهی داشت: «هنرمندان، با رها شدن از تعلق به حق، آن عهد تازه را یا باید با جامعه استوار دارند و یا با خود، که طریق نخستین «به هنر برای مردم» میسرد و طریق اخری به «هنر برای هنر» و در هر دو صورت هنر خواهد مرد.»از نگاه شهید آوینی، به جز عوام زدگی و نخبهگرایی، راه سومی هم هست. «انفطار صورت» که به شکافتن ظاهر تعبیر میشود، همین راه سوم است؛ راهی که با عبور هنرمندان از تظاهر و تفاخر سطحی طی میشود و به گوهر حقیقت هنر میرسد.
نقاشیهای حبیبالله صادقی را میتوان مظهر این مبنای نظری که ریشه در انقلاب اسلامی دارد دانست. چرا که هم هنرمند و هم آثار هنریاش از تظاهر و هم از تفاخر سطحی گذر کرده بود. آثار صادقی همچون راه سوم مورد نظر آوینی، نه تن به عوامزدگی میداد و نه گرفتار نخبهگرایی بود.
از منظری دیگر شهید آوینی، هنر واقعی را با الهام گیری از معارف اسلامی، آن چنان توصیف می کند که با فطرت و حقیقت انسانی در هماهنگی کامل است. کیست که نداند سراسر آثار صادقی معطوف به معارف اسلامی است.
آوینی میگوید: «هنر، شیدایی حقیقت است، همراه با قدرت بیان آن شیدایی، و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق، قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است. هر یک از این دو ـ شیدایی حق و قدرت بیان ـ اگر نقص داشته باشد، اثر هنری خلق نمیگردد. ... اصل لازم شیدایی حق است و قدرت بیان، شرط کافی است». ایشان در جایی دیگر می نویسد: «هنر، یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق. هنر زبان غربت بنی آدم است در فرقت دارالقرار و از همین روی، همه با آن انس دارند چه در کلام جلوه کند، چه در لحن، و چه در نقش؛ ... اُنسی دیرینه به قدمت جهان. هنر، زبان بی زبانی است و زبان هم زبانی».
در آخر اینکه کاملا روشن است که نقاشیهای صادقی انگار تجلی تئوریهای شهید آوینی هستند و بیشک مطالعه تطبیقی آثار این دو هنرمند بزرگ و انقلابی میتواند آیندهای روشن و دقیق برای هنر امروز ایران ترسیم کند.
انتهای پیام/