نامه‌ای به دخترم
06:40 2022/09/19

خبرگزاری فارس ـ یادداشت ـ علی مهدیان: سلام دخترم. پاره تنم، جگر گوشه ام. نمیدانم شنیده ای یا نه، که این روزها دخترکی که پاره تن و جگر گوشه بابایش بود، جلوی چشم این مردم در دامن همین نظام دینی ما پر پر شد و جگر همه را سوزاند.

نظام دینی همان که سر سلسله اش اباعبدالله (ع) است. اباعبدالله. مخصوصا این نام را گفتم. اباعبدالله یعنی پدر بندگان. وقتی «دامن نظام دینی»میگویم تو «دامن پدر» را تصور کن. پدری مظلوم و مقتدر. شبیه خمینی، شبیه خامنه ای، شبیه آن سردار شهید

داشت با دخترک سخن میگفت، میخواست بگوید عزیزکم هر طور دوست داری لباس بپوش، اما مراقب دیگران هم باش، نکند پوششت ضرر به دیگران بزند، دلی را بسوزاند، نوجوانی را بلغزاند، مادری را نگران کند، همین. میخواست بگوید فدای قد و بالایت این کارت خطا است، مراقب خودت و دیگران باش.

شنیده ام بعضی میگویند دخترش مهسا نگران بود. از پدرش میترسید، به او اعتماد نداشت. نمیدانم شاید. اما چه کسی او را ترسانده بود؟ چه کسی او را بی اعتماد کرده بود؟ چه کسی قلب بیمارش را نگران کرده بود؟ همان لشکری که معجر از سرش کشیده بود. همان وسواس خناس. همان غول سیاهی که چهل و چند سال بود که پدر با او میجنگید.

دخترک جان داد روی دامن پدر. حالا دلم آتش گرفته دلم برای پدر مظلوم و مقتدرش میسوزد. گفتند کتکش زدی که مرد. مظلومانه گفت من فقط دستم را جلوی کسی بلند میکنم که بخواهد به زور و لجاجت به بقیه فرزندانم ظلم کند. من دخترم را نمیزنم. گفتند و زیاد گفتند که قاتل تویی. و حالا او نمیدانست از درد دخترش بسوزد یا درد تهمتهایی که به عشق و عاشقی او با دخترش زده میشد. چه کسی تهمت میزد؟ همان لشکری که مقنعه از سر دخترکان میکشید همان که دخترکان را از پدر ترسانده بود.

گاهی فکر میکنم در کربلا درد زخمهای تن جانکاه تر بود یا درد تهمتها. آنها که قربه الی الله تهمت زدند. گفتند اینها خارجی اند. گفتند اینها زن و بچه را اشرا و بطرا و مفسدا و ظالما یعنی بیهوده و بی دلیل از سر فساد و ظلم به کشتن و اسارت دادند. گفتند حسین (ع) ظالم بود و یزید را هم بی خیال.

من امروز نمیدانم برای دخترک مظلوم گریه کنم یا پدر داغدیده اش. جگرم خون است و کاش یک عقیله پیدا میشد و این غول سیاه را رسوا میکرد و از پدر و امام داغدار دفاع میکرد.