خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حمید محمدی محمدی: «درویشخان» را حسن هدایت نوشته است. او قبلاً سریال پلیسی ـ تاریخی «کارآگاه علوی» را برایمان ساخته بود. دهه ۷۰ هجری شمسی، هزاران نفر پای شبکه یک تلویزیون مینشستند و احمد نجفی را در نقش کارآگاه علوی میدیدند. آن شخصیت را نویسنده کهنهکار و ۶۷ ساله کتاب «درویشخان» آفریده بود. این کتاب، یک سرگذشتنامه داستانی است که روی جلد آن عنوان «رمان عاشقانه» زدهاند. غلامحسین درویشخان، از استادان نامآفرین موسیقی ایران در عصر قاجار و اوایل دوران حکومت رضاخان بوده است. او شاگردان زیادی داشت و روی ساز ایرانی، تعصب داشته است، اما در این کتاب، قرار نیست یک سرگذشتنامه خطی و ساده بخوانید. ذهن پلیسی نویسنده، بالاخره بعد از نشیب و فرازهای زیاد در زندگی غلامحسین درویشخان، حادثه مرگ او را دستمایه میکند. هدایت از یک تصادف بهظاهر ساده بین درشکه حامل درویشخان و اتومبیل نمیگذرد و البته هیچجایش هم نمیگوید که این اولین حادثه منجر به فوت اتومبیل در ایران بوده است. چون در این قضیه، تردید هست.
اعوجاج در متن
من سرگذشتنامههای زیادی خواندهام و چندتایی هم خودم برای بعضی از خیرین مدرسهساز نوشتهام که فضا و قالب اغلب آنها ترکیبی جُنگگونه از داستانهای کوتاه، خاطرات بههم پیوسته و ناپیوسته، روایتهای ساده و گاهی مصاحبهها و گزارشهای روایی بوده است، اما قالب کتاب «درویشخان» حسن هدایت را «رمان عاشقانه» در نظر گرفتهاند. من معتقدم که به دلیل طولانی بودن دامنه تاریخی حوادث و رویدادها، میشود این اثر را رمان نامید. از حیث تنوع شخصیتها هم شاخصهای یک رمان را دارد، اما از نظر تنظیم و روایت، با چنان اعوجاجی در نوشته روبهرو میشویم که گاهی در بعضی قسمتها مثل فصل پایانی کتاب، خواننده یک گزارش مطبوعاتی بیارزش هستیم.
به نظر میرسد که بخشهای گوناگون کتاب، به هم وصله شدهاند و هر قسمت را یک نفر نوشته و حسن هدایت، تدوین نهایی اثر را بر عهده داشته است. این بلند و کوتاهی موج ادبیت اثر، ارزش ادبی کتاب را فروکاسته و به نظرم نمیتوان آن را یک «رمان عاشقانه» تلقی کرد؛ مگر آنکه «موسیقی اصیل ایرانی» را معشوق غیرتبرانگیز غلامحسین درویشخان تلقی کنیم؛ نه بدرالسادات، همسر دلسوز و مهربان او.
حسن هدایت در کتاب «درویشخان» پهلو به پهلوی ماجرای مرگ این نوازنده چیرهدست یک قصه پلیسی دیگر هم آورده و کارآگاه احمدبیک را بالای سر دو دوسیه قرار داده است. بنمایه و درونمایه هر دو حکایت، غیرتی است که از یک ایرانی برمیآید؛ یکی برای ساز و موسیقی ایرانی و دیگری درباره پاکدامنی و عفت زن ایرانی. درویشخان در یک حادثه جانش را از دست میدهد و آن شخصیت دیگر، دست به انتحار میزند؛ ولی مخاطب، هر دو را ستایش میکند؛ چون نویسنده از این دو حادثه، روایتهایی غیرتمندانه ارائه میدهد و میگوید: شما هم اگر جای این دو نفر بودید، دقیقاً همین کار را میکردید.
رمان «درویشخان» در درستنویسی و ویرایش، کمی لنگ میزند و عبارات، افعال و واژگانی را به خدمت گرفته که یا منسوخاند و یا در رمان نباید از آنها استفاده کرد. این اشتباهات به روانی و نرمی متنی که قرار بوده رمان باشد، آسیب میزند، اما در کلیت کار، خلل جدی وارد نمیکنند. استفاده مکرر از افعالی از مصدر «گردیدن»، «نمودن» و «باشیدن» حتی اگر عامدانه صورت گرفته باشد، متن ما را به یک قرن قبل و زمان وقوع رمان نمیبرند.
کتاب «درویشخان» (یک رمان عاشقانه درباره موسیقی) که روایتی از زندگی استاد غلامحسین درویشخان است، کتابسازی مطلوب، شامل جلد نسبتاً خوب، قطع مناسب، کاغذ باکیفیت و ... دارد و تشنگی برای دانستن شرح حال اولین کسی که صدای تارش روی صفحات گرامافون ضبط شده است، این اثر را به چاپهای مکرر رسانده است.
علیالحساب آن چه من دیدم، چاپ چهارم است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را در ۲۵۷ صفحه و با قیمت ۲۷ هزار تومان در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده است.
پایان پیام/