بهطور اساسی باید گفت که سینمای ورزشی از هیجان، ریتم تند و روایت جذابی برخوردار است، اگر روایت درست و مناسب در قالب سوژهای قوی که در اختیار فرم و محتوا باشد میتواند حرفی برای مخاطب داشته باشد. «هوک» فیلمی که درباره یک شخصیت بوکس کار است که به تشویق برادرش به این ورزش نسبتاً سختروی آورده ولی گویا تردیدی برای ادامه این ورزش در او ایجاد میشود.
همواره باید گفت که یکی از ویژگیهای مثبت چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر توجه به اقلیم محوری است، مسئلهای بسیار مهم که متأسفانه طی این چند دوره جشنواره آنطوری که بایدوشاید بدان پرداخته نشده و مغفول مانده است و باید گفت که آنچنان عجیب نیست که وقتی نام خانوادگی نویسنده و کارگردان فیلم، «ریگی» است، تعصبی به زادگاه خود داشته باشد و قصه در جغرافیا و فرهنگ سیستان و بلوچستان بگذرد. اتفاقاً این اتفاق خیلی هم ارزشمند است، نهتنها به دلیل توجه به یک منطقه محروم و البته مغفول در سینمای ایران، بلکه بیشتر به خاطر تنوع و امکان متفاوتی که به عرصه سینمایی کشور میبخشد.
شخصیتپردازیها به مرز قابل قبول بودن نزدیک شدهاند اما توفیق نهایی آنچنان که باید حاصل نشده است؛ برای کاراکتر امیرمهدی ژوله بهخوبی درنیامده است و نمیتوان او را یک بازیگر بومی قلمداد کرد.
این تصمیم چالش انطباق و باورپذیری گفتار و دیگر شاخصههای ظاهری بازیگران را در مسیر باورپذیری مخاطبان پدید میآورد.
مخصوصاً اینکه برخی بازیگران فیلم، ازجمله «امیر جعفری» دستکم در یکسوم ابتدایی کار، با مطلوب نسبی بسیار فاصله دارد، هرقدر که طبیعی مینماید، اما بههرحال، یک ضعف بازیگردانی کارگردان است؛ وگرنه باقی ماجرا و وفق بیشتر بازیگر درنتیجهی حضور بیشتر در پروژه و درنتیجه افزایش تمرین، دیگر به کارگردان ربطی ندارد و هنر و توانایی خود بازیگر محسوب میشود، «هوک» درزمینهٔ مظاهر بومی، ازجمله جغرافیای منطقه و پوشاک، ناهنجاری ندارد اما کتمان نمیشود کرد که تکلیفش در این زمینه هم دستکم با مخاطب چندان مشخص نیست.
حال باید حضور بخشی از تنوع قومیتی محترم کشور در یک فیلم را به فال نیک گرفت و امیدوار بود این رویه حداقل در بدنه متوسط سینمای کشورمان تداوم داشته باشد.
پایان پیام/