میدان هنر از همان اوایل دوران کرونا با مشکلات و شرایطی خاص مواجه شد. به همان میزان تنوع و گستردگی رشتههای هنری، هنرمندان نیز با مشکلات عدیدهای مواجه شدند که البته چالشها در این بین برای مسولین هنر نیز کم نبود. به تدریج اما با فروکش کردن کرونا، شرایط هنر بهبود یافت و رویدادها، اجراها، کنسرتها، اکرانها و نمایشها و گالریها در نمودی برجستهتر به میدان هنر بازگشتند. با این وجود مسائل و مشکلات هنر به سبب گستردگی این حوزه و هنرمندانش همواره از دغدغههای مسولین ذیربط بوده و پیگیری رسانهها را میطلبد.
در همین خصوص میزگردی با حضور محمود سالاری معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در محل خبرگزاری فارس برگزار شد تا به پیگیری مشکلات حوزه هنر و تشریح اقدامات این معاونت و مجموعههای متبوع آن پرداخته شود که در ادامه مشروح آن در چند نسخه سریالی پیش روی مخاطبان محترم قرار میگیرد:
من اول باید تشکر کنم که شما به عنوان رسانه انقلاب در بخشهایی مهم نورافکن میاندازید و فضای فرهنگ و هنر کشور را روشن میسازید. بعضی از بخشهای رسانهای متأسفانه به دنبال مچگیری هستند، اما انصافا فارس نورافکن میاندازد و میدان را روشن میکند و بعضی اوقات هم تابلو خطرهای خوبی را در مسیر قرار میدهد تا ما که در حوزههای مسئولیتی هستیم، از مسیر اصلی خارج نشویم.
همانطور که مستحضر هستید، معاونت هنری با ۴ زیر مجموعه اداره کل هنرهای نمایشی، موسیقی، اداره کل هنرهای تجسمی و اداره کل آموزش شکل میگیرد و این ۴ اداره کل با تودههای هنرمندان و قلهها تعامل دارد؛ یعنی هم با دامنه سروکار داریم هم با قلهها و طبیعتا بخش اعظمی از هنرمندان کشور را شامل میشود که هر بخش هم مسائل خودش را دارد چون برای مثال در تجسمی ما ۱۰ شاخه داریم. در حوزه آموزش شاخههای متعدد آموزش داریم؛ شامل آموزشگاهها و هنرستانهای هنری. در حوزه موسیقی نیز گونههای مختلف موسیقی و بخشهای متنوع و متکثر، هنرهای نمایشی هم مستحضر هستید که از تئاترهای حرفهای صحنه تا تئاترهای خیابانی و نمایشهای آیینی و سنتی، عروسکی و همه گونهها را شامل میشود. از این رو مجموعه معاونت هنری، یک مجموعه متکثر، متنوع و در عین حال لبه تیغ است. برای اینکه قوانین و قواعد این حوزهها را رعایت شدنش جزو کارهایی است که به نظرم همچون بندبازی به شدت باید مراقبت کرد تا خدای نکرده به بهانههای واهی کاری تعطیل نشود یا خدای ناکرده اگر کاری روی صحنه است، اصول و حدود و ثغور قوانین و قواعد را رد نکند، انشاءالله. مجموعه معاونت هنری را این شاکله تشکیل میدهد.
همانطور که فرمودید واقعا اقتصاد هنر به خصوص در حوزه تجسمی بخش اعظمی از آن توسط گالریها به چرخش درمیآید. بنابراین ما باید گالریها را به عنوان یکی از رکنهای اصلی این حوزه باید ببینیم که هم ممکن است جهت بدهند به هنرهای تجسمی و هم اقتصادش را ممکن است دچار چالش بکنند، هم هنرمند را جلوه بدهند یا از میدان هنر خارج کنند. بنابراین به نظرم توجه به گالریها مهم است. به همین خاطر ما در اداره کل هنرهای تجسمی، تعامل با گالریداران را جزو دستورهای اول کار داریم. اینکه هم گالریدارها نظراتشان را بگویند و این نظرات شنیده شود، هم از این طرف اداره کل هنرهای تجسمی به عنوان بخش حاکمیتی در دولت که وظیفه نظارت و هدایت را دارد، بتواند آنها را به خوبی تمشیت کند. یک آییننامهای وجود دارد که گالریدارها باید آن را رعایت کنند و وظیفه ما نظارت بر اجرای درست آن آیین نامه است.
اعتراف میکنم که به واسطه شرایط دوران کرونا و بعد هم حواشی به وجود آمده، در این یک ساله اخیر آن چنان که باید و شاید این تعاملات بین گالریدارها و اداره کل هنرهای تجسمی شکل نگرفته و ما باید این بخش را دوباره ترمیم کنیم و تلاشمان هست که انشاءالله این اتفاق بیفتد. از آن طرف هم طبیعتا ما به دلیلی خیلی سازوکاری در رابطه با مجموعههای هنری و اداره کل هنرهای تجسمی برای نظارت بر فعالیتهای گالریها نبوده، این حوزه مقداری دچار چالشهای حاشیهای شده است. انشاءالله ما این ضعفها را برطرف کنیم و الحمدلله داریم مقدماتش را فراهم میکنیم، اما من در مجموع از اتفاقاتی که در حوزه تجسمی افتاده خرسندم. برای اینکه بعد از دو سال از کرونا و چالشهایی که پیش آمده و مسائل اجتماعی و حواشیای که به وجود آمد، دوباره فعالیتها شروع شد و جشنوارههای آبرومندی در کل کشور برگزار شد. هنرمندان بزرگی در جشنوارههای ما حاضر شدند و حراجها دوباره دارد احیا میشود و اینها به نظرم اتفاقات خوبی است که بهتر شدن وضع اقتصاد هنرهای تجسمی کمک خواهد کرد.
شوراهای فجر در همه حوزهها از سینما تا تجسمی و بقیه همیشه یک چالش اصلی داشته، اینکه این جشنوارهها حکومتی و دولتی است، و بعضی وقتها ابزار عناد شده است، وگرنه خود آیین نامه و اساسنامه جشنوارهها را وقتی نگاه میکنیم، مانعی در سر راه ندارد برای اینکه این اتفاقی که شما میفرمایید در آن بیفتد. ولی به هر حال جشنوارهای ویترینی است برای حضور و ظهور و بروز استعدادهای نو و از آن طرف هم قرار نیست کسی را اجبار کنند که در جشنواره شرکت کند یا کسی مثلا برای حضور در جشنواره مطالبهای داشته باشد. قرار است جشنواره واقعا با آن سازوکاری که روان و عادی خودش برگزار شود. طبیعتا وقتی قرار است این اتفاق بیفتد، ما از حضور هنرمندان استقبال میکنیم، اما از آن طرف هم نمیتوانیم امتیاز ویژهای به کسی بدهیم که در جشنواره حضور پیدا کند یا به کسی تضمین بدهیم که مثلا اگر بیایی تو را اول میکنیم، و چنین خبری نیست و از عدالت هم به دور است.
بالاخره آثار باید داوری شود. حالا ممکن است بعضی از این هنرمندان این سازوکار را نپذیرند، مثلا بگویند من حاضر نیستم کارم داوری شود و قطعا آن هنرمند نمیتواند در این جشنواره شرکت کند. در حوزههای دیگر مثلا جشنواره جوان ما باید پیوندهای جشنواره را با جشنواره تجسمی درست کنیم. اتفاقی که در سالهای گذشته بوده، این بوده که برگزیدگان جشنواره جوان در عرصه هنر یا رها میشوند یا به فضاهایی میروند که دیگر ما در جشنواره فجر از حضورشان بهره نمیبریم. جلسات متعددی روی این موضوع صحبت شده که جشنواره جوان از حالت رقابتی مثلا به حالت استعدادیابی تغییر کند. هنوز هم این ایده پخته نشده ولی بالاخره این هم ایدهای است که وسط هست و مطرح شده و میتواند به آن فکر شود، بنابراین ما داریم در اصلاح این فرایند با بزرگان این حوزه و کسانی که تجارب اجرایی در این حوزه دارند، رایزنی و گفتوگو میکنیم و امیدواریم به یک ایده ناب برسیم، وگرنه اگر ایده درستی نباشد، بهم زدن فرم قبلی، خودش یک آسیب خواهد بود.
من لازم است توضیح بدهم؛ بعضی وقتها که دوستان رسانهای از ونیز صحبت میکنند، تصور این است که ما در آنجا یک جای مناسب داریم، در دو باغ اصلی که یکی با نام باغ آرسنال است که مثلا ما آنجا یک جای مشخص داریم و تابلوها و آثارمان را به نمایش میگذاریم، در صورتی که این چنین نیست. ما در دوسالانه ونیز جایی نداریم؛ یعنی جمهوری اسلامی ایران هیچ جای ثابتی ندارد. در دورههایی هم که ایران شرکت کرده است، اینها رفتهاند مثلا در منطقهای در ونیز در فاصلهای از مرکز برگزاری این رویداد، و با فاصله از همین دو باغی که عرض کردم، یک خانه اجاره کردهاند و این آثار را در آن خانه به نمایش گذاشتهاند و حالا هر که خبردار شده و علاقه مند بوده به آن خانه رفته و آن آثار را دیده است که بالاخره آن خانه را تزئینی کردهاند و به صورت نمایشگاه و گالری درآوردهاند و آماده نمایش کردهاند. این مدل شرکت کردن را باید ببینیم چه دستاوردی میتواند داشته باشد، کل کسانی که از آن خانه و آن آثار دیدن کردهاند، شما ببینید چند نفر بودهاند. خب، ما چقدر هزینه کنیم برای رفتن که این تعداد محدود برای بازدید از آثار بیایند و آیا باید به این بگوییم حضور در دوسالانه ونیز؟ که طبیعتا نه بُرد رسانهای دارد.
نه، نبوده است. یعنی ذیل جشنواره نبوده اصلاً. چون جشنواره اصلی دوسالانه ونیز در همین دو باغی که عرض کردم برگزار میشود. طبیعتا چنین حضوری، حضوری توریستی است که در هر زمانی میتواند اتفاق بیفتد و اصلاً چه ضرورتی میتواند داشته باشد که همزمان باشد، چون جزو این رویداد محسوب نمیشود.
چند دلیل میتواند داشته باشد؛ اول اینکه باید حضور رزرو شود و ثانیا بحث هزینهها در میان است، ثالثا ما باید در آنجا سفارتخانه و رایزنی فعالی در حوزه هنری و فرهنگی داشته باشیم که این کارها را پیگیری کنند و بتوانند آنجا جا بگیرند. الان ما تماسهایی که گرفتهایم، هنوز کسی به ما نگفته میتوانید در آن دو محل جایگاهی داشته باشید. یعنی آن زمانی حضور ما ارزش دارد که در بخش اصلی و رسمی دوسالانه ونیز حضور داشته باشیم. پس ما به این معنا که در دوسالانه ونیز حضور داریم، حضوری رسمی نداشتهایم متأسفانه. در ادامه عرایضم باید بگویم چنین حضوری را پارسال هم که عرض کردم، چنین حضوری چه ضرورتی دارد؟ ولی امسال داریم رایزنی میکنیم که اگر بشود، چون ما بالاخره در معماری حرفهایی برای گفتن داریم. امسال هم موضوع دوسالانه معماری است و داریم تلاش میکنیم که اگر توانستیم یا در حلقه اول و یا در حلقه دوم بالاخره در نزدیکی جشنواره حضور داشته باشیم.
در این خصوص من یک مثال بزنم خارج از این موضوع. برای مثال جشنواره کن یک حلقه اصلی است که بازار فیلم است، مثلا کمپانیهای بسیار بزرگ با تعداد زیادی فیلم تولیدشده میآیند و اینها برای شبکههای زیادی بازاریابی و برای بحث فروش شرکت میکنند. بعد یک حلقه دوم هست که کمپانیهای کمتر تولید کننده، و بعد از آن حلقه سومی هست، در نهایت یک جایی هم هست که مثلا شما میگویید من ۱۰ تا فیلم سینمایی دارم و مثلا میگویند شما برو آنجا زیر آن چادر بنشینید و اگر می خواهید برای فروش ۱۰ فیلمتان بازاریابی کنید. ولی بازار اصلی آنجا، یعنث حضور اصلی آن است که برای تولید عمده میآیند و به این حضور میگویند نه اینکه در حاشیه یک رویداد قرار گرفتن. حقیقت این است که ما در ونیز چنین چیزی نداشتیم، سالهای قبل هم که حضور داشتهایم از همین نوع بوده، یعنی در حاشیه و در پیکره رسمی جشنواره نبودهایم.
حتی پارسال یک ایرانی که در آنجا بود، گفت که من میتوانم بروم و آنجا جا مهیا کنم، به عنوان ایران که این مدل را هم نپذیرفتیم، لذا ما امسال حقیقتا به دنبال این نوع حضور در جشنواره دوسالانه ونیز نیستیم. هر چند همین که بگوییم ما در ونیز بودهایم، دیگر کسی نمیپرسد چه طور و کجا بودهاید و یکسری سروصداهای رسانهای میخوابد، اما باز تأکید میکنم که این مدل حضور با آن سطح از هزینه همانطور که در قبل انجام شده، آن هم با هزینههای امروزی قابل توجیه نیست. وقتی ما حضورمان در آنجا معنی پیدا میکند که آنجا بتوانیم یک بازار برای هنرمندانمان ایجاد کنیم و یک گردش مالی ایجاد شود، وگرنه امروزه با این مسیرهای ارتباطی جدید آثار را میتوان به شکلهای مختلف در اقصا نقاط کشورهای دنیا حداقل نه اصلش را ولی میتواند هایکپیاش را به نمایش گذاشت.
ما در جلسهای که با رایزنان فرهنگی داشتیم، یکی از تقاضاهایمان این بود که هنر ایرانی را و مشخصا هنرهای تجسمی ما را در آن سر دنیا به نمایش بگذارند، یا لااقل در خود محل رایزنی و سفارت گالری کوچک درست کنند که این آثار در آنجا به نمایش گذاشته شود. این یکی از کارهایی بوده که از رایزنها خواهش کردهایم که پیگیری کنند. در حوزه وزارت امور خارجه یک بخش الحمدلله احیا شده با حضور جناب آقای امیرعبداللهیان و توجهی که کردند که یک اداره کل کلاً امور هنرمندان را در کشورهای خارجی رسیدگی میکند. برای ویزا یا کار یا میخواهند در کشوری نمایشگاهی برپا کنند یا فعالیتی کنند، ما با آنها در ارتباطیم و گفتوگو کردهایم تا هنرمندان در وزارت امور خارجه نروند در سازوکارهای پیچیده اداری گیر کنند و هنرمند بداند به جایی متمرکز مراجعه میکند که بهطور خاص به امورش رسیدگی میشود که این امور شامل تسهیلگری رفت و آمد و ارائه آثارشان میشود تا انشاءالله هنرمندان بتوانند آثارشان را در گالریهای بینالمللی به نمایش درآورند.
یعنی آن جایی که فکر میکردیم گرهای در کار هنرمند است یا اذیت است یا کارهایی که در مجموعه خودمان در وزارت امور خارجه هست، تسهیلگری صورت بگیرد که انشاءالله زحمتها و مشکلات هنرمندان کم شود. ولی اینکه خودمان بتوانیم برای هنرمند در خارج از کشور بازار ایجاد کنیم، باید بگویم که متأسفانه خیر، هنوز نتوانستهایم. یعنی ما نتوانستهایم در دنیا بازارهایی را برای هنرمندانمان ایجاد کنیم، البته یک اشکال هم این طرف ماجراست؛ یعنی بخشی به ما برمیگردد و بخشی به هنرمندان. بازارهای جهانی از ما هنر با عطر و طعم ایرانی را میخواهند. میگویند هنر مدرن شما بهکار ما نمیآید. اگر هنر مدرن را بخواهیم، اروپایی و آمریکاییاش را داریم. وقتی اینجا اغلب هنرمندان ما روی آثار مدرن کار میکنند، طبیعتا آن طرف هم بازاری ندارد. یک بحث هم قابل توضیح است که ما مثلا هنرمندانی داریم که آثارشان را همه دیدهاند و میشناسند ولی آثار آنها با آنکه حتی مفهوم دینی دارد، و با اینکه ایرانی است، اما رنگها طعم نقاشان اروپایی را دارد. یعنی هنرمندان ما به جای پرداختن به مفاهیم و موضوعات فرهنگی خودمان بیشتر معطوف به غرب هستند. این تاثیرپذیری هم در فرم و شیوه بیان وجود دارد و هم در موضوعات. یعنی ما نمیتوانیم سراغ موضوعات دینی ایرانی اسلامی برویم اما شیوه بیانمان برگرفته از هنر رنسانسی و اومانیستی باشد.
منظورم این است که بالاخره رنگ ایرانی یک جلوهای دارد که رنگ اروپایی ندارد. مثلا رنگ و نوع برخی پارچهها و شالها در مضامین نقاشی دیده میشود که مثلا روایت چند قرن پیش است، ولی همان شال و رنگ را همین الان در همین ولی عصر نمیتوانیم گیر بیاوریم. منظورم این است که میبایست حتی نوع انتخاب رنگها آنهایی باشد که در آن زمان رواج داشته است. مراد بنده از طعم، رنگ و عطر هنر ایرانی این است که رنگهایی که استفاده میشود، رنگ ایرانی است و فرم قلم زدن و دنیا الان این را میخواهد؛ هنر اصیل اصیل ایرانی.
دنیا نمیخواهد که ما کپی از رامبرانت یا هر هنرمند برجسته دیگری خلق کنیم. بخشی از بازارهای دنیا این نوع آثار را از ایران میخواهند و ذوبشدگی برخی از هنرمندان ما در هنر اروپایی و در هنر مدرن و پستمدرن طبیعتا باعث میشود مسیر جهانی شدن هنر ما بهجای اینکه هموار شود، سنگلاخ شود و به نظر من این موضوع اصلی است که باید حل شود.
ادامه دارد...