شعر 5 استاد در وصف امیر ظلم‌ستیز و یتیم‌نواز/ «دین» جز تولای امیرالمومنین نیست
11:00 2022/02/15

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، استاد غلامرضا سازگار (میثم)، استاد محمدجواد غفورزاده (شفق)، استاد حبیب چایچیان (حسان)، استاد سیدمیرآقا همدانی (مفتون) و استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) پنج شاعر فاضل و نامداری هستند که اشعار ماندگاری در وصف و مدح مولا علی علیه‌السلام دارند. خبرگزاری فارس، امروز به مناسبت میلاد مسعود و فرخنده مولی‌الموحدین، امیرالمومنین این سروده‌های نغز و زیبا را دستچین کرده است تا بخوانید و لذت ببرید.

استاد غلامرضا سازگار

ای‌کعبه! داری یک‌ جهان جان در بر امشب الحق که از هر شب شدی زیباتر امشب 

آغوش جان را باز کن جانانه آمد هنگام قربانی است، صاحب خانه آمد 

جبریل را از بهر دربانی بیاور مانند اسماعیل قربانی بیاور 

ای کعبه! حقّ صاحب خود را ادا کن حجّاج را در مقدم مولا فدا کن 

خیل ملائک کعبه را در بر گرفتند بت‌ها به کعبه ذکر یا حیدر گرفتند 

حِجر و حَجر، رکن عراقی، رکن شامی گویند مولا مقدمت بادا گرامی 

زمزم، به اشک شوق، جان را شست‌وشو دِه هر چار رکن کعبه را با هم وضو دِه 

مکه تجلی‌گاه داور گشته امشب کعبه گریبان چاک حیدر گشته امشب 

ای کعبه بنگر وجه الله الصمد را آغوش بگشا، بار دِه، بنت اسد را 

تاریخ می‌گوید علی مولود کعبه است مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است 

او پیش‌تر از کعبه بوده نکته این است پس کعبه مولود امیرالمومنین است 

مکه به توفیق ولایت محترم شد امشب حرم از مقدم مولا حرم شد 

سرّی است در این خانه باید لب فرو بست حتی حرم این راز پنهان را ندیده‌ست 

از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست گفتند با حیرت خدا هست و خدا نیست 

حجر و صفا و مروه و زمزم ندانست از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست 

تصویر حسن غیب در آیینه اوست قرآن نازل ناشده در سینه اوست 

از اول خلقت علی مشکل‌گشا بود عالم نبود و آن جمال دلگشا بود 

او از خدا حکم دو عالم را گرفته او در تکامل دست آدم را گرفته 

خورشید، اسرار درون را با علی گفت پیش از درخشیدن همانا یاعلی گفت 

پیغمبران هم با علی بودند و هستند پیش از نبوت با خدا این عهد بستند 

جبریل ذکر «لافتی الا علی» گفت حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت 

حکم از خدا بود و قلم دست علی بود در فتح خیبر هم عَلَم دست علی بود 

اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟ جان محمد را ستاید کس چگونه؟ 

خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟ تنها خدا داند خدا داند علی کیست 

این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی با دست حیدر می‌کند مشکل‌گشایی 

آنان که از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبودند 

کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟ کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟ 

کی در شب معراج با احمد نشسته؟ کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟ 

کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟ کی خوانده بر کفار آیات برائت؟ 

کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید آیینه زهرای اطهر شد؟ بگویید

کی در اخوت شد برادر با محمّد؟ کی غیر حیدر شد برابر با محمّد؟ 

کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟ کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟ 

کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟ کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟ 

کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟ کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟ 

کی مثل حیدر جوشن بی‌پشت پوشید؟ کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟ 

کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟ کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟ 

ای اهل عالم آیه اکمال دین چیست؟ این «لافتی الا علی» درباره کیست؟ 

آن‌کس ‌که خواندش خواجه کل، کلِ دین کیست؟ میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟ 

ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر!نفس محمد یا ابوالسبطین حیدر!

شیر خدا و شیر پیغمبر تویی تو حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو 

تو مصطفی را مهری و قهری علی جان او شهر علم و تو درِ شهری علی جان 

این شهر غیر از تو در دیگر ندارد اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد 

تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی هم جان شیرین نبی، هم جانشینی 

من کیستم یک قطره ناچیزِ ناچیز کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز 

بی‌تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم 

تابید از اول در دلم نور هدایت هرگز نخواندم یک نماز بی‌ولایت 

یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان هر کس که هستم دوستت دارم علی جان 

لطف غیورت کی مرا وا می‌گذارد؟ کی در جهنم دوستت پا می‌گذارد؟ 

دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!

حتی اگر در قعر دوزخ پا گذارم از شعله‌های خشم آن باکی ندارم 

با این سخن داد از درون دل برآرم آتش مسوزان! من علی را دوست دارم 

میثم همین‌ است و همین است و جز‌ این نیست «دین» جز تولای امیرالمومنین نیست

استاد محمدجواد غفورزاده (شفق)

سه روز بود، که در مکّه بی‌قراری بود نگاه کعبه، پر از چشم انتظاری بود

سه روز صبح شد و سایبان حِجر و حَجَرسحاب رحمت و ابرِ امیدواری بود

به احترام شکوفایی گل توحید سه روز کار حرم عشق و رازداری بود

ز هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود

پس از سه روز از آن روی ماه پرده گرفتحرم که محرم اسرار کردگاری بود

صفای آینه از چشم «مَروه» می‌تابیدشمیم آینه از «مُستَجار» جاری بود

زمین به مقدم مولود کعبه، می‌نازید هوا هوای بهشتی، زمین بهاری بود

فرشتگان خدا، در مقام ابراهیمسرودشان، غزل عشق و بی‌قراری بود

سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید علی، که زمزمه چشمه در صحاری بود 

قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبیعلی تمام وجودش، وفا و یاری بود

نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آریعلی که جلوه آیات جان نثاری بود

چگونه نخل عدالت نمی‌نشست به بار که اشک چشم علی گرم آبیاری بود

امیر ظلم‌ستیز، افسر یتیم‌نواز! یگانه آینه عدل و استواری بود

همین نه مکّه از او عطر ارغوانی یافتمدینه از نَفَس او بنفشه‌کاری بود

علی، تجسّم اخلاص بود و صبر و امیدعلی، تبلور ایمان و پایداری بود

علی، به واژه آزادگی تقدّس داد علی، تجلّی ایثار و بردباری بود

جهان کوچک ما حیف درنیافت که او پر از کرامت فضل و بزرگواری بود

قسم به کعبه که سجّاده گل‌افشانش ز خون جبهه او باغ رستگاری بود...

استاد مرحوم حبیب چایچیان (حسان)

در قبله‌گه راز فرود آمد ماه یا زادگه علی بود بیت‌الله

از کثرت اشتیاق، دیوار شکافت تا این‌که ره وصال گردد کوتاه

مهمان چو در آغوش حرم جای گرفتافکند خدای پرده بر سِرُّ الله

در بسته و دیوار به هم آمده بودجمعی همه خیره گشته بر آن درگاه

از راز و نیاز بنده و معبودشدر خلوت آن خانه نشد کس آگاه 

در باز نشد گرچه بسی کوشیدندهر دیده به صد سؤال می‌کرد نگاه 

هرجا سخن از قصه بیت‌الله بودافتاد حکایت حرم در افواه 

نومید شدند و مات و حیران ماندندتا باز مگر خدای بگشاید راه 

تا این‌که به پیش چشم حیرت‌زدگاندیوار شکافت بار دیگر ناگاه

از بیت خدا برون یدالله آمدلاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله 

شد حبس نفس‌ها چو جمالش دیدندتا آینه گَرد غم نگیرد از آه 

با بنتِ اسد خود اسدالله آمداز بیت احد مهر درآمد با ماه 

بوسند خلایق حجرالاسود را چونیاد کنند از آن خط و خال سیاه 

خاموش حسانا که مقام است بلندترسم بود این گفته کوتاه گناه

استاد مرحوم مفتون همدانی 

نرسد اگر به علی کسی‌به کجا رود؟ به کجا رسد؟به خدا قسم که اگر کسیبه علی رسد، به خدا رسد

سوی انبیا، سوی اولیاز طریق حب و ولا بیاکه به جایی ار برسد کسیز طریق حب و ولا رسد

ز خودی برون ننهاده پانرسیده است به هیچ جاچو کسی ز راه دگر سزد‌سر او به عرش علا رسد

ز ره طلب به ولی برسز ره ولی به علی برسکه به خضر تا نرسد کسینتوان به آب بقا رسد

در کس به غیر علی مزن‌ره کس به جز ره او متنکه ازین در و ره اگر کسیبرسد به نور هدی رسد

نبود چو غیر علی کسیز درش به عرش علا رسیکه به اوج عزت اگر کسیبرسد به فرّ هما رسد

نه به کعبه رو نه به دیر رونه به فکر رو نه به سیر روز منیّت ار گذرد کسیز ره علی به منا رسد

به مروت ار بنهی قدمتو به مروه ای به خدا قسم !به ره علی ز صفا قدم‌نهد ار کسی، به صفا رسد

به علی اگر تو یکی شویز دنس رهی و زکی شویبه جز این اگر ملکی شودملکیتت به خطا رسد

تو شنیده‏ ای به بقا اگر ز طریق فقر و فنا رسیز علی رسد چو کسی اگر به طریق فقر و فنا رسد

چو کسی مزکیّ و متقّیشود از طریق علی شودز طریق بندگی علیکسی ار رسد، به تقی رسد

نه همی ز «ناد علیِ» اوشود آبگینه «سینجلی»ملکوت هم پی صیقلی ز غبار او به جلا رسد

نرسد اگر که ز لافتیبه ثبوت نفی تو زاهدانه ز «لم» رسد، نه ز «لو» رسد‌نه ز «ما» رسد، نه ز «لا» رسد

به مریض دل نرسد شفاز دوای بوعلی از خدامگر از محبت مرتضیمرض دلی به شفا رسد

من «کبریایی» خسته رابده ساقیا ز می‏ ولاز شراب حب علی مگر همه درد من به دوا رسد

استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه)

خدا مرا ز ولای علی جدا نکندمن و خیال جدایی از او؟ خدا نکند

به آنچه در حق من می‌کند خوشم اماخدا کند که دلم را ز خود جدا نکند

کسی که جانب بیگانه را نگه داردنمی‌شود که نگاهی به آشنا نکند

به خانه‌زادی او کعبه می‌کند اقراردلِ شکسته علی را چرا صدا نکند؟

کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرداگر اشاره به دست گره‌گشا نکند

سزد به حضرت او منصب یداللّهیکه غیر او گره از کار خلق وا نکند

مرا حواله به لعل لب مسیح مدهکه جز نگاه تو درد مرا دوا نکند

خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْرمرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند

چه لذتی‌ست ندانم به زخم شمشیرتکه کشته تو دمی فکر خون‌بها نکند

انتهای پیام/